دکارت نیز مانند افلاطون، نظریه دو گرایی (جدایی ذهن - بدن) را مطرح کرد؛ از نظر او انسانها به تبع توانایی خود در استدلال از یکدیگر متفاوت میشوند. روح انسان یا توانمندی او در فکر کردن بر رفتارهای مکانیکی بدن تأثیر میگذارد ولی کنشهای بدن بر ذهن به وسیلۀ تجارب حسی صورت میگیرد. اگرچه دکارت دو گرایی را امری بدیهی شمرد اما تعامل ذهن بدن را نیز مفروض میدانست.
دکارت مفهوم عمل بازتابی را برای توصیف اینکه حرکات بدنی انسان از روی هشیاری نیست به کار برد. از این نظر شیء بیرونی (محرک) میتواند سبب پاسخ غیر ارادی شود که تفکر یا فرایند شناختی در آن دخیل نبوده و مکانیکی است. دکارت با طرح این مفهوم، خود را به عنوان پیشگام روان شناسی محرک - پاسخ مطرح کرد. (شولتز و شولتز، ۲۰۱۲)
ایمانوئل کانت فیلسوف آلمانی خردگرایی را توسعه داد. او در کتاب خود با عنوان نقد خرد ناب (۱۷۸۱) به دوگانگی ذهن بدن اشاره داشت و خاطر نشان کرد که دنیای بیرون نظم ندارد ولی به این دلیل منظم به نظر میرسد که ذهن انسان نظم را به آن تحمیل میکند. ذهن، دنیای بیرونی را به وسیله حواس دریافت میکند و آن را با توجه به قوانین ذاتی خود تغییر میدهد. جهان هرگز آن طور که هست شناخته نمیشود و انسانها فقط به برداشت خود از آن بسنده میکنند و برداشت افراد از جهان به آن نظم میدهد. کانت نقش استدلال را به عنوان منبع شناخت مورد تأیید مجدد قرار داد اما با این نکته مخالف بود که استدلال در قلمرو تجربه عمل میکند. شناخت ناب به وسیلۀ دنیای بیرون وجود ندارد، بلکه شناخت از این نظر تجربی است که اطلاعات آن از دنیای بیرون گرفته و به وسیله ذهن تفسیر میشود. فلسفه کانت را میتوان پیشگام روان شناسی پردازش اطلاعات و علوم شناختی دانست. علاوه بر این، دیدگاه کانت بر روان شناسی گشتالت نیز تأثیر گذار بوده است.
فصل اول: روند تاریخی مطالعات یادگیری و زمینههای فلسفی آن
فصل دوم: رفتارگرایی
فصل سوم: نظریه شناختی اجتماعی
فصل چهارم: گشتالت
فصل پنجم: ساختن گرایی
فصل ششم: الگوی پردازش اطلاعات در یادگیری
فصل هفتم: فرایندهای شناختی یادگیری
فصل هشتم: انگیزش و یادگیری
فصل نهم: خود تنظیمی در یادگیری
فصل دهم: یادگیری تجربهای و وجودگرایی
فصل یازدهم: یادگیری و رشد
فصل دوازدهم: چشم اندازهای جدید در یادگیری
منابع و مآخذ
نمایه اعلام