در جریان درمان خانواده ها، دریافته ایم که شناسایی بازی های آنها، اغلب نخستین گام در تشخیص است. همراستا با شناسایی بازی های خاصی که درون خانواده انجام می شوند، آگاهی از دامنه متنوعی از تمبرهایی که ظاهرا جمع آوری می گردند، حاصل می شود. بازی ها و انواع تمبرهایی که بازیگران جمع آوری می کنند، اغلب به صورت مجموعه هستند و این مجموعه ها یا گروه بندی ها را کلک بازی می نامند. من دریافته ام افرادی که در خانواده با یکدیگر ارتباط دارند، اغلب یک کلک بازی غالب مشترک دارند. بنابراین، در این فصل، هر خانواده ای به وسیله کلک بازی اش احساس گناه، ترس، خشم یا آسیب شناسایی می شود. در هر موردی، به دنبال تشخیص اولیه و ارائه یک تحلیل از اینکه چگونه بازی های خانوادگی آنها یک جریان مستمر از تمبرهای انتخاب شده را برای هرکدام از بازیگران فراهم می کند، در درمان با در کنار هم چیدن سناریوهای زندگی والدین، سعی می کنیم تا علت نیاز آنها به انجام کلک بازی ها را روشن سازیم. زمانی که اعضای خانواده به تدریج درک می کنند که چگونه و چرا این رفتارها، زندگی شان را شکل می بخشد، با کمک یکدیگر شیوه هایی را طراحی می کنیم تا آنها از آن طریق بتوانند راه های تعامل رضایت بخش تر با یکدیگر را جایگزین نمایند. در بازگویی هر تاریخچه موردی، اغلب چنین به نظر می رسد که این اقدام به صورت مرتب و گام به گام در یک توالی تدریجی منظم اتفاق می افتد، اما این ساده انگاری در زندگی واقعی هیچ جایگاهی ندارد. مردم با استفاده از «بالغ» خود اطلاعات جدید را در مورد خودشان به دست می آورند اما تغییر در «کودک انطباق یافته» روی می دهد. به این ترتیب، مردم با فکر خود به سمت شیوه رفتار جدید حرکت نمی کنند، بلکه معمولا آنها از طریق تکالیف منزل، عمل کردن به شیوه های جدید را تمرین کرده و بعدا متوجه می شوند که فرایند تفکرشان هم تغییر پیدا کرده است.