خانواده درمانی به عنوان یک نگرش متفاوت به درمان می کوشد که ساخت خانواده و سلسه رفتارهای حاکم را تغییر دهد. سالوادور مینوچین پایه گذار مکتب خانواده درمانی ساختی به همراه چارلز فیشمن کوشیده اند با ارایه مثالی هایی واقعی از جلسات درمانی با خانواده ها، فنون خانواده درمانی، درمانی ساختی را معرفی کنند. این کتاب همراه با کتاب دیگر وی به نام خانواده ها و خانواده درمانی مبانی عملی و نظری کار با خانواده ها را عرضه می کنند.
در خانواده درمانی، استفاده از خویشتن ضروری است و خانواده درمانگر بدون به کارگیری آن قادر به مشاهده و بررسی نیست. در واقع خانواده درمانگر، باید بخشی از منظومهای باشد که افراد آن با یکدیگر در ارتباط متقابلند. برای آنکه درمانگر بتواند به عنوان عضوی در این منظومه مثمر ثمر واقع گردد، باید قادر باشد طبق قواعد حاکم بر آن منظومه در شرایط گوناگون از خود عکس العمل نشان دهد و در عین حال بکوشد تا سرحد ممکن از خویشتن بهره گیرد؛ این همان چیزی است که خود جوشی درمان بخش نامیده میشود. کلمۀ خودجوشی در عرف عام به منزله بیبرنامه است؛ از این رو ممکن است عبارت تعلیم خودجوشی تا حدی متناقض به نظر برسد. این تناقض از این جهت است که طبق توضیحات شده در واژه نامه و بستر، خودجوشی به معنی تبدیل احساسات طبیعی به تمایلات ذاتی بدون محدودیت خارجی است، اما این شکل زمینۀ فرهنگی دارد.