ایستاده بودم رویی جدول جوی ، گِل های بغل پوتین راستم را مالیدم به لبه جدول . سرشب واکسشان زده بودم . دلم می خواست وقتی بالای سر جنازه ام می رسند ببینند تر و تمیز، مثل بچه آقاها مرده ام . تقابل و تناقض حاصل از دنیای مدرن ، سرمنشأ ماجراها و سردرگمی های بسیاری است که هیس راوی یکی از آن هاست ، و البته نه از دیدگاهی قاطع . در هیس ، چنان که لوکاچ در نظریه رمان می گفت ، ارزش های تحقق ناپذیر و آرمانی قهرمانان ، به شیوه ای نو، نسبی شده اند؛ چیزی که دور از دسترس نویسندگان پیش از این بوده است . در هیس، نویسنده ماجراها را چنان که دیکته می شود نشان نمی دهد بلکه چنان که خود می خواهد نشان می دهد و باز بر عهده خواننده می گذارد تا ماجرا را آن گونه که می خواهد ببیند و رمان توسط راویان مختلفی ساخته می شود: پاسبان ، نظامی گاه دل رحم و گاه خشنی که آنچه را می خواهد انجام نمی دهد و آنچه را نمی خواهد انجام می دهد؛ جهانشاه ، قاتلی یا قاتل نمایی یا حتی مقتولی که با لذت به روایت هوس هایش می نشیند و از کشتن آدم ها یا کشته شدن خود می گوید؛ نویسنده که در نیمة داستان می میرد و به پایان رساندن رمان را به میراث می گذارد، و دیگر شخصیت هایی که این جا و آن جا رشتة کلام را قطع می کنند و از منظر خود به روایت می نشینند، تا سرانجام رمانی پدید آید که با هر خوانشی شکلی دیگر به خود می گیرد و به تعداد مخاطبانش ماجرا عوض می کند. محمدرضا کاتب ، نویسنده و فیلمساز، 37 سال دارد. گرایش به نوآوری و تجربیات تازه از بارزترین ویژگی های آثار اوست . رمان هیس، جایزه کتاب سال منتقدان مطبوعات را از آن خود کرده است .