چه تصوری از روان درمانی دارید؟ روان درمانی به درمانجو کمک می کند با ضربه های عاطفی بحران ها، شکست ها و تغییرات رشد کنار بیاید. روان درمانی امکان شناخت و سپس کنار گذاشتن رویکردهای ناکارآمد در چالش های زندگی و کشف استعدادها و توانایی ها و نقاط قوتی را که قبلا ناشناخته مانده اند، برای مردم فراهم می آورد. خود رابطه درمانی در شفا یافتن دخیل است. رابطه درمانی می تواند الگویی برای تعامل های بالقوه و همدلانه فراهم کند و به رشد مهارت های مسئله گشایی در موقعیت های پرهیجان یاری دهد. روان درمانی با برطرف کردن موانع رشد شخصی می تواند به کشف پیچیدگی، غنا، زیبایی و ارزش درونی شخص کمک کند. درمانجو برای تحقق روان درمانی باید در دفتر کار درمانگر حضور پیدا کند؛ و این چیز کم اهمیتی نیست. او با تلفن زدن برای تعیین وقت اذعان می کند که دارای تعارض یا مشکل هیجانی ای است که به رغم تلاش هایش بهبود پیدا نکرده است. مراجعه به درمانگر غالبا آخرین راه چاره درمانجو است. بسیاری از مردم چون درک درستی از روان درمانی ندارند، از آن اجتناب می کنند و پس از آن که سایر درمان ها مثل ورزش، استراحت، مشورت با دوستان و مصرف ویتامین و غیره با شکست مواجه شد به فکر روان درمانی می افتند. جالب اینکه با پیشرفت کار ممکن است درمان بر تعارضی متمرکز شود که با آنچه درمانجو در ابتدا به خاطر آن مراجعه کرده بود بسیار متفاوت باشد. مثلا درمانجو با شکایت از همسر خود محورش که به بسیاری از علایق او بی اعتنا است آغاز می کند. درمان در ابتدا بر رابطه درمانجو با همسرش متمرکز می شود، اما سرانجام مسئلۀ دیگری مورد توجه واقع می گردد. پرسش مهمی است که چرا درمانجو در ابتدا به چنین همسر بی احساسی علاقمند شده، ممکن است پس از کمی بحث درباره مشکلات حال و گذشته، معلوم شود خود درمانجو الگوی رفتاری نامناسبی داشته که او را به سوی دوستان خود محور سوق داده است...