کتاب حاضر که محصول 20 سال تجربه و تخصص نویسندگان برجسته حوزه روان شناسی و آموزش استثنایی است. با رویکردی انسان گرایانه، ویژگی های روان شناختی، آموزشی و جامعه شناختی افراد استثنایی را توصیف و تبیین می کند. مؤلفان از یک سو به جامعه، مدرسه و خانواده نظر دارند و از دیگر سو، ملاحظه های قانون گذاری و حقوق انسانی افراد استثنایی را توضیح می دهند. گستردگی و عمق مطالب کتاب به گونه ای است که خودپرسشگری، تأمل و نگرش مثبت خواننده را برمی انگیزد.
جامعه برای نشان دادن تفاوت ها، مفاهیمی را به کار میگیرد تا بدین طریق افراد متفاوت را نشان بدهد؛ این فرایند را برچسب زدن مینامند. جامعهشناسان از برچسبها برای توصیف افراد نابهنجار اجتماعی استفاده میکنند و روانشناسان و مربیان از برچسبها برای مشخص کردن دانش آموزان دارای تفاوتهای یادگیری جسمانی و رفتاری و پزشکان از برچسبها برای تمییز بیماران از افراد سالم استفاده میکنند. برچسبهای متداولی که متخصصان برای توصیف تفاوتهای جسمانی و رفتاری استفاده میکنند عبارتند از: اختلال، ناتوانی و معلولیت. این واژهها با یکدیگر مترادف نیستند و هر یک معنی و کاربرد متفاوتی دارد؛ اختلال از جامعیت بیشتری برخوردار است و به نوعی نارسایی عمومی در کارکرد فرایندهای ذهنی جسمانی یا روان شناختی گفته میشود. در واقع اختلال نوعی نابسامانی در کارکرد طبیعی است. ناتوانی خاصتر از اختلال است و نتیجه وجود ضایعه در کارکرد جسمانی مانند نارسایی بینایی، شنوایی یا حرکتی یا وجود مشکل در یادگیری و سازگاری اجتماعی است که بر رشد و تحول بهنجار تأثیر برجستهای میگذارد. ناتوانی محدودیتی است که مقتضیات محیطی به فرد تحمیل میکند و به توانایی فرد در سازگاری با این مقتضیات بستگی دارد. برای مثال، فرانکلین روزولت به خاطر ناتوانی جسمانی مجبور بود که از صندلی چرخ دار استفاده کند و در واقع به صندلی چرخ دارش وابسته بود. وقتی محیط مادی نتوانست صندلی چرخ دار او را پذیرا باشد (برای مثال، وقتی که ساختمانی دارای شیب راهه نبود، این ناتوانی به معلولیت تبدیل میشود)