ایراد 5-DSM آن است که بلندپروازی غیر واقع گرایانه را به گونه ای با روش شناسی سرهم بندی شده ادغام کرده است که چندان متناسب به نظر نمی رسد. 5-DSM خوش بین بود بتواند پیشرفتی را در روان پزشکی پدید آورد که الگوها را جابجا کند؛ ولی نتیجه غم انگیزی که از آن حاصل شده، دستنامه ای است که هم مخاطره آمیز است و هم به لحاظ علمی نیز بی عیب و نقص نیست. اگر تشخیص های مطرح شده در 5-DSM بدون رعایت محدودیت، مورد استفاده قرار گیرند، میلیون ها فرد که اصولا افرادی طبیعی قلمداد می شوند، صاحب برچسب هایی نادرست خواهند شد و در معرض درمان های بالقوه زیانبار و انگ های بی مورد قرار خواهند گرفت. به علاوه، 5-DSM ضوابط مربوط به تشخیص دادن اختلالات موجود را نیز کاهش داده است. هیچ یک از این تغییرات بر اساس یک پایه مستحکم علمی بنا نشده اند؛ هیچ یک از آنها به حد کافی مورد آزمایش قرار نگرفته اند؛ هیچ یک از آنها رابطه اثبات شده ای با درمان اثر بخش ندارند؛ و تمامی آنها ممکن است مورد سوء استفاده های جدی قرار گیرند. بدین ترتیب، 5-DSM مسیر تشدید تورم تشخیصی و استفاده بیش از حد از داروها را هموار ساخته است. از این رو نویسنده کتاب حاضر، دستورالعمل هایی عملی را برای رسیدن به تشخیص های صحیح در اختیار بالینگران قرار داده است. این کتاب برای کلیه روان پزشکان، پزشکان عمومی و روانشناسان قابل استفاده است.
ویژگی مهم دیگر این کتاب، توجه به موضوع تورم تشخیصی است و تشخیص های مد روز که موضوع بسیار مهمی است و این نکته را به ما گوشزد می کند که تکیه صرف و کورکورانه روی ملاک های تشخیصی، می تواند به تشخیص های نابجا و نهایتا آسیب به افراد جامعه بینجامد. مؤلف، دغدغه های خود در این موارد را در قالب کادرهایی بیان کرده که توجه به آنها مانع از تشخیص گذاری های بی مورد خواهد شد.
مطالعه این کتاب بخصوص با توجه به ترجمه شیوا و روان همکار عزیزم جناب آقای دکتر منصوری راد، برای کلیه افرادی که قصد ورود به وادی سهل و ممتنع تشخیص گذاری و درمان اختلالات روانی دارند ضروری است و به صیقل خوردن مهارت های بالینی کمک شایانی می کند. هنگام مطالعه کتاب حضور روانپزشکی مجرب و هوشمند را احساس خواهید کرد که در تمامی تشخیص گذاری ها کنارتان هست و شما را در این مسیر یاری می رساند.
علایم روان پزشکی در بین جمعیت عمومی، کاملا فراگیر هستند. اکثر افراد طبیعی، حداقل یک علامت و بسیاری از آنان نیز چند علامت روان پزشکی را دارند. یک علامت واحد یا حتی چند علامت انگشت شمار، چنانچه به تنهایی وجود داشته باشد به خودی خود بیانگر بیماری روان پزشکی نیست. پیش از آنکه بتوان علایم را اختلال روانی دانست، دو شرط دیگر نیز باید وجود داشته باشد. نخست این علایم باید به نحوی متمایز کننده گرد هم آمده باشند. علایم مجزای افسردگی، اضطراب، بیخوابی مشکلات حافظه، مشکلات توجه و غیره هیچگاه به خودی خود برای توجیه یک تشخیص کافی نیستند. دوم، این علایم به سبب بروز ناراحتی قابل ملاحظهای به لحاظ بالینی و یا اختلال قابل ملاحظهای به لحاظ بالینی در عملکردهای اجتماعی یا شغلی شوند. این هشدار به قدری مهم است که از جنبههای اساسی و محوری تشخیص افتراقی برای اکثر اختلالات روان پزشکی قلمداد میشود. همواره به خاطر داشته باشید که شناسایی علایم، هیچ گاه کافی نیست؛ این علایم باید سبب بروز مشکلات جدی و پایدار نیز شده باشند.