تلاش برای تعریف کردن شخصیت، ما را به هزاران سال قبل بر میگرداند، زمانی که انسان برای اولین بار از خود پرسید من کیستم؟ و به این ترتیب به تفکر و تأمل درباره هویت خود پرداخت. در زبان روزمره، اصطلاح personality شخصیت به تصویر اجتماعی هر یک از افراد جامعه گفته میشود؛ به این صورت که میگویند کاترین خیلی با شخصیت است. در این حالت، منظور گوینده این است که کاترین رفتارهایی نشان میدهد که دیگران آنها را پسندیده و خوب میدانند. وقتی مردم میگویند که مثلا جرج بیشخصیت است، منظور آنها این است رفتارهای کاملا ناراحت کننده و نامقبول نشان میدهد. شخصیت گاهی قیافه و تیپ را جبران میکند. مادری که میخواهد دخترش را به ازدواج با یک مرد زشت راضی کند، به او میگوید که وی آدم بسیار با شخصیتی است و انسان با قیافه که ازدواج نمیکند، بلکه با اخلاق ازدواج میکند. اما تعریف کردن شخصیت از لحاظ جذابیت اجتماعی، از دو جنبه ناکافی است؛ اولا این کار تعداد رفتارها و انواع رفتارهایی را که جنبههایی از شخصیت محسوب میشوند محدود میکند؛ یعنی تنها رفتارهایی که دیگران آنها را برای قضاوت درباره جذابیت یاعدم جذابیت فرد انتخاب میکنند، بخشی از شخصیت محسوب میشود. ثانیا این باور به وجود میآید که بعضی افراد شخصیت ندارند، در حالی که چنین نیست؛ همۀ افراد شخصیت دارند، حتی بدترین و شرورترین آنها.