چه بسیار سازمان هایی که مدیران مقتدری دارند و با این که سازمان های موفقی به نظر می رسند، کارکنان آنها دلسرد و ناراضی اند. بعضی از این مدیران تصور میکنند که بسیار اثر بخش هستند حال آنکه همکاران و زیردستان آنان تصور دیگری دارند.
بسیاری از مدیران خود را مدیرانی قاطع و جدی می پندارند که از همه چیز مطلع بوده، اوضاع و شرایط را زیر نظر دارند و با لحن غرورآمیزی عقیده خود را چنین اظهار می کنند، آدمهای خوب و مهربان از قافله عقب می مانند. از سوی دیگر مدیرانی وجود دارند که خوب و مهربان توصیف میشوند و در حالی که کارنان آنان موفق و راضی به نظر میرسند، سازمان های نا موفق و متضرری دارند.
چشمانداز مفهومی مدل نظام اجتماعی بر آن است که سازمان متشکل است از مجموعهای از گروه ها، (نظامهای اجتماعی) که مشترکا برای نیل به هدفهای آن همکاری میکنند. به این ترتیب که گروههای فرعی در سازمان، مثل معلمان ریاضی، معلمان زبان و معلمان ادبیات (در مدرسه)، برای فراهم شدن پایههای قدرت، ائتلاف میکنند تا بر اساس آن بتوانند اقدامات مثبت یا منفی انجام دهند؛ مثل: بیایید همگی علیه نگارش هدفهای آموزشی عینی دروس رأی دهیم. مدارس و نظامهای آموزشی به مرور، به همان اندازۀ نظریۀ کلاسیک تحت تأثیر مدل نظامهای اجتماعی قرار گرفته اند.