گاهی که نه، بسیار اتفاق می افتد که در ذهن، با خود سخن بگویید، با دیگران حرف بزنید. کتاب ایام بی شوهری در برگیرنده جریان سیال ذهن راوی است که نمادی از مردم جامعه متوسط شهری است، با احساس مکرر تنهایی، احساسی که میان جامعه فرد- فرد شده شهری، درگیر مشغله های کاری و زندگی که پیر و جوان، متاهل و مجرد نمی شناسد. راوی داستان، این احساس درونی را بدون طرح بندی زمانی و مکانی بازگو می کند. نسترن رها، تقریباً چهل ساله، مجرد و اهل تهران قصه های زندگی و ایام تنهایی اش را واگویه می کند. ایام تجرد، نقاهت، خشکسالی، جوانی، بیماری، پیری و . . . تنهایی برای او بسیار کشنده است و . . . داستان از خانه شروع می شود، روایتی که از همان ابتدا زمان و مکان را در هم می آمیزد و در آن درهم آمیختگی است که ما حس خوبی می یابیم، نسترن رها، همزاد دیرینه ماست که قصه ما را می گوید.