سبد خرید شما خالی است.
دکتر ویتبی هال، پزشک چیره دست امریکایی، به همراه همسر اندلسی خود، کنستانسیا، در همسایگی موسیو پلوتنیکوف، بازیگر سالخورده ی روس، زندگی می کند. دکتر ویتبی هال راوی داستان است و همان اول به خواننده اطلاع می دهد که با موسیو پلوتنیکوف در روز مرگش ملاقات کرده است؛ مرگی که اثری مخرب بر کنستانسیا می گذارد و دکتر به رابطه ی زنش و مرد روس مشکوک می شود. فوئنتس در این اثر، همچون دیگر آثارش، مرزی بین واقعیت و خیال قائل نیست. کنستانسیا قصه ای بلند از مجموعه داستانی است که فوئنتس در سال ۱۹۹۰ منتشر کرد و در آن به شیوه ی گذشته اش در داستان نویسی بازگشت. داستان فضای اختناق قرن بیستم را نشان می دهد و به مهاجرت و پناهندگی، که یکی از موضوعات چالش برانگیز انسان امروز است، نگاهی هستی شناختی دارد.