کتاب روز مرگ در داستان هملت

ناشر: بیدگل
تاریخ نشر: دی 1392
تعداد صفحه: 96
شابک: 978-600-5193-10-7
قطع کتاب: رقعی
نوع جلد: شومیز
وزن: 116 گرم
رتبه فروش: #48885 (مشاهده پرفروش ترین ها)
موجودی:
در حال حاضر این کتاب در سایت عرضه نشده است.
خریداران به همراه این کتاب، موارد زیر را نیز سفارش داده اند
مرور کتاب
درباره کتاب روز مرگ در داستان هملت

«روز مرگ در داستان هملت» نوشته‌ای است از برنار ماری کولتِس (۱۹۸۹-۱۹۴۸) نمایشنامه‌ نویس و کارگردان تئاتر فرانسوی. این نمایشنامه‌ برداشتی اقتباسی است از هملت شکسپیر.

در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم:

گرترود و کلادیوس دراز کشیده‌اند.

کلادیوس: صبر کنید! حس می‌کنم باد و دریا در هم آمیخته‌اند. بایستید گرترود. دست‌کم شما بمانید، بمانید.

مکث

گرترود: این صدا را می‌شنوید؟

کلادیوس: نگران نباشید. نگهبانان به کارشان مشغولند.

گرترود: بله، ما هرگز خطر نمی‌کنیم.

مکث

کلادیوس: من آزاد نیستم. مردم، این جماعت کم‌عقل فقط با چشمشان قضاوت می‌کنند. چه باید بکنم؟ آنان فقط خواستار مجازاتند و خطا را نمی‌پذیرند.

مکث

چه شده؟ چرا گریه می‌کنید؟ چرا تکان نمی‌خورید؟

گرترود: هیچ‌چیز، هیچ‌چیز، هیچ‌چیز.

مکث

کلادیوس: به شما قول می‌دهم به‌زودی در صلح و آرامش خواهیم بود.

مکث

گرترود: نگهبانان...

کلادیوس: سر پست‌هایشان هستند.

گرترود: فکر می‌کنم، فکر می‌کنم...

کلادیوس: گرترود!

گرترود: دریا پیش خواهد آمد و دشت‌ها را نابود خواهد کرد.

مکث

کلادیوس: نترسید، نترسید. خطر هنگامی است که این مرد آزاد باشد. جنون شاهزادگان را نمی‌توان نادیده گرفت. شما، شما با او حرف خواهید زد.

گرترود: بله، با او حرف خواهم زد.

مکث

کلادیوس: گرترود! گرترود!

گرترود: هیچ، هیچ، هیچ.

مکث

کلادیوس: [برمی‌خیزد و در تاریکی حرکت می‌کند.] صلح از بین رفته است. حالا نوبت شماست که دیگر مراعاتش را نکنید. نوبت شماست که از ما دفاع کنید. من دیگر نمی‌توانم فقط یک گوش نادیدنی باشم.

 

 

کتابهایی با موضوعات مشابه
از پدیدآورندگان این کتاب
مشاهده موارد مشابه بر اساس دسته بندی