رشد درونی وابستگی کامل به درک این مسئله دارد که دریابی تنها راه رسیدن به صلح و رضایت آن است که دست از فکر کردن در مورد خود برداری. زمانی که سرانجام دریابی آن من که همیشه در درون حرف میزند، هرگز قانع و خشنود نخواهد شد، آنگاه آماده رشد هستی. او همیشه مشکلی با چیزی دارد؛ صادقانه بگو، آخرین باری که واقعا هیچ چیز ناراحت کنندهای نداشت چه موقع بود؟ قبل از مشکل فعلی، مشکل دیگری وجود داشت و اگر عاقل باشی متوجه میشوی که بعد از تمام شدن این یکی نیز، مشکل دیگری وجود خواهد داشت.
آخر خط این است تا زمانی که نتوانی خود را از آن بخش درونی با مشکلات عدیده آزادسازی، هرگز فارغ از مشکلات نخواهی بود. هنگامی که مشکلی تو را میآزارد از خود نپرس «باید» چکارش کنم؟ بپرس کدام بخش از وجود من از این موضوع آزرده میشود؟ اگر سؤال را اینطور مطرح کنی که من باید با این مشکل چه کنم، در همان زمان به دام این باور فرو میافتی که گویی مشکلی در خارج از تو وجود دارد که ناچاری آن را حل و فصل کنی.