امروزه یکی از بزرگترین چالش های مدیران این است که نمی دانند چگونه با کارمندان رفتار کنند تا هم برایشان الهام بخش باشند و هم باعث شوند آنها به بهترین نحو عمل کنند. مشخص است که سختگیری بیش از حد و یا برعکس انعطاف پذیری و راحتی بیش از حد، هردو نه تنها برای سازمان و کارمندان خوب نیست، بلکه با این روش ها اصلا نمی توانید کارمندانی مستقل و مسئولیت پذیر پرورش دهید. باید که ذهنیت مربیگری داشته باشید.
وقتی به عرصه مربیگری ورود پیدا کردم، سریع متوجه شدم که مربیگری روش بسیار متفاوت و بسیار موثری برای کمک کردن به دیگران است. به جای این که به دیگران بگویم چه کاری انجام دهند، به آنها کمک می کردم تا به خودشان بگویند چه کاری انجام دهند. به جای ارائه تخصصم، از تخصص خودشان بهره می جستم. به جای این که گوشه ای بایستم و ببینم برنامه ها و اهدافی را که برایشان ترسیم کرده ام بلااستفاده می گذارند، از پیشرفتی که به سمت اهداف خودشان داشتند متعجب می شدم. چه بخواهید وارد حوزه مربیگری شوید، یا در فعالیت های مشاوره ای خود، اندکی مربیگری اضافه کنید یا از رویکرد مربیگری در نقش فعلی تان بهره بجویید، باید بگویم برای کسانی که مربیگری می کنید ارزش عظیمی می آفرینید.
برای افرادی مناسب است که به دنبال کشف توانایی های نهفته خود هستند و می خواهند مربی خود در طول مسیر فعالیت باشند.
چرا در برابر سادگی مقاومت می کنیم؟ تقریبا مثل این است که به نوعی آلرژی در برابر ندانستن دچاریم. در اغلب گفتگوها و روابط، وقتی کسی از چیزی صحبت می کند دوست داریم بیشتر بدانیم درباره چه حرف می زنند. به عبارتی، دوست داریم در کانون دانسته ها باشیم، نه خارج از آن. برای همین وقتی مشتری می گوید گیر کرده ام، چیزی درون ماست که نمی خواهد قبول کند که نمی دانیم دقیقا منظور مشتری از این حرف چیست. به اشتباه فکر می کنیم سوال ساده درخواست از مشتری، برای توضیح مسایلی است که از قبل آن را می دانیم. ولی این طور نیست. سوالات ساده مداخلات نیرومندی برای وادار ساختن مشتری به بررسی موضوعات محسوب می شوند.
چه چیزی از دید مربیان خوب پنهان می ماند؟
یک: خوردن قرص حماقت
دو: رفتن به تماشای فیلم
سه: پذیرش سادگی
چهار: تبعیت از قانون اول بداهه گویی
پنج: کنجکاو شدن
شش: آدرس پرسیدن
هفت: دوری جستن از قسمت تاریک همدلی
هشت: فکر کردن مثل بچه ای با یک جعبه مداد رنگی