ازت متنفرم، دیگه نمیخوام ببینمت، دست از سرم بردار، دوست دارم تنها باشم، دیگه هیچ وقت نمیتونم دوستت داشته باشم، تو هیچوقت پدر، مادر، بچه، همسر خوبی نبودی.
این جملات برایتان آشنا هستند؟ آیا تاکنون پیش آمده در رابطه با عزیزانتان از آنها استفاده کنید؟ همۀ ما گاهی چنان خشمگین میشویم که یادمان میرود چه کسی در برابرمان ایستاده و چقدر برایمان مهم است. در آن لحظه فراموش میکنیم دلخوریمان را به شیوۀ درست مطرح کنیم یا حتی گاهی خودمان هم فراموش کردهایم که دلیل داد زدن یا انتقاد کردنمان عبارت است از دلخوری، ناامیدی، خلق پایین و… و آنچه برای طرف مقابلمان نیز مشهود است، خشم ما و جملاتی است که بر زبان میآوریم. به راستی اگر این جملات را باور کنند و با آنها قضاوتمان کنند چه اتفاقی میافتد؟ آیا واقعا به این شدت از آنها متنفریم؟ اگر نه، چرا چنین جملاتی را بیان میکنیم؟
خانواده درمانی هیجان مدار (EFT) که از درمان هیجان مدار (EFT) الهام گرفته، به هیجانات میپردازد و معقتد است آنچه باعث اختلاف نظر، مشکلات ارتباطی و به طور کلی درک نشدن و درک نکردن میشود شناخت محدود ما در زمینه هیجاناتمان است. هیجانات درست مانند آبی هستند که در دمای صد درجه به جوش میآید؛ ما غلغل آب را میبینیم و متوجه آن میشویم اما هر آبی، آرام آرام شروع به داغ شدن میکند، به دمای ۴۰.۵۰، ۶۰ و بالاتر میرسد، تا وقتی که به ۱۰۰ درجه رسیده و به جوش بیایید و ما بتوانیم حاصل این افزایش دما را مشاهده کنیم. درست مانند کسی که در اوج فریاد میزند؛ این فرد نیز به طور ناگهانی به ۱۰۰ درجه و نقطه جوش نرسیده، مثل آبی که ذره ذره گرم شود.