شاید شناسایی رفتار کمال گرایانه دشوار باشد، چون بسیاری از رفتارهایی که انجام میدهیم چنین خصوصیاتی دارند. شاید فکر کنیم بار سنگین مسئولیتهایی که در محل کار بر عهده میگیریم، نمود سالم رغبتها و تواناییهای ما هستند، اما اگر از سلامتیمان و از عزیزان خود غافل شویم، ممکن است در حال جبران افراطی ترس از شکست باشیم. ما فکر میکنیم هر چه موفقتر باشم، کمتر احتمال دارد که مورد انتقاد قرار بگیرم. کار زیاد، رفتار زیربنایی کسب موفقیت در کمال گراها است و توجیه آن ساده است؛ چون کار زیاد در کنار فرسودگی روانی، موفقیت کوتاه مدت نیز به همراه دارد.
ممکن است اجتناب از تعهد، تعلل ورزی و رفتارهایی که در جرگۀ تنبلی دستهبندی میشوند نیز شیوههایی از کمال گرایی باشند؛ چگونه؟ وقتی ناخودآگاه فکر کنیم که اگر این وظیفه را نپذیرم شکست نمیخورم و مورد انتقاد قرار نمیگیرم، فکرمان را کمال گرایی هدایت میکند. خواه بهتر خواه بدتر از حد انتظار باشیم، بسته به موقعیت اگر کاری که انجام میدهیم در واکنش به ترس از شکست و طرد باشد، میمون را حس میکنیم.
کمال گراها هنوز هم دوز محدودی از نوروشیمی جنگ یا گریز را در مغز خود دارند و دهها و حتی صدها بار در روز این دوز ترشح میشود؛ در نتیجه با خرده رفتارهای کمال گرایانه واکنش نشان میدهند.