یکی از راهکارهایی که ممکن است انواع مختلف مراجعان دشوار از آن استفاده کنند، ایفای نقش فرد قربانی است که به مانع تراشی میانجامد. برای مثال، ملیسا به خاطر اینکه همسرش علی رغم زحمتهای او، چیدن میز غذا، مراقبت کردن از فرزندان، یادداشت کردن دقیق پیغامهای تلفنی، هیچگاه از او قدردانی نمیکند به شدت گلایهمند است.
در واقع ممکن است صحیح باشد که همسران فداکار، حفاظت و حمایت بیشتری را فراهم میکنند. آنها سریعا به این اقدامات ملاحظه گرایانه خود اشاره میکنند و اغلب نمیخواهند نقش قربانی را کنار بگذارند. ایفای نقش قربانی در رابطه برای آنها همدردی و دلسوزی به ارمغان میآورد (حداقل خودشان چنین تصوری دارند)، پرهیزگاری آنها را نشان میدهد و به رویدادهای زندگی معنی میبخشد. با این وجود، اغلب در چنین روابطی بهره و قدردانی اندکی نصیب فرد فداکار میشود. در واقع نقش قربانی میتواند طاقت فرسا باشد. در این حالت، طرف مقابل به جای اینکه از اقدامات همسرش قدردانی کند، احساس گناه و رنجش میکند؛ زیرا این گونه فضیلت و برتریهای همسر و عیب و نقصهای خودش مدام به او یادآوری میشود. این یک قربانی شدن پرخاشگرانه است. روشهای مختلفی برای ایفای نقش قربانی وجود دارد. در اینجا من درباره روش ویژهای که همسران دشوار برای ایفای نقش قربانی از آن استفاده میکنند بحث خواهم کرد. در واقع در شیوه رفتار آنها نشانههای اندکی از نقش قربانی وجود دارد قربانی شدن روشی برای حمله کردن به طرف مقابل (همسر) است.