این کتاب برای دانشجویان رشته علوم تربیتی در مقطع کارشناسی ارشد به عنوان منبع اصلی درس مکاتب فلسفی و آراء تربیتی به ارزش 3 واحد تدوین شده است. امید است علاوه بر جامعه دانشگاهی، علاقه مندان به تعلیم و تربیت نیز از آن بهره مند شوند.
مطالب کتاب حاضر به گونه ای تنظیم شده اند که آرای متعارف را در فلسفه آموزش و پرورش منعکس کنند و هم دیدگاه های نوین را. کتاب دارای بیست و یک فصل است و از نظر محتوا به سه بخش عمده قابل انقسام است. بخش نخست که شامل فصول دوم تا هشتم می شود، آرا و دیدگاه های تربیتی برگرفته از فلسفه های رسمی مانند: ایدئالیسم، رئالیسم و پراگماتیسم را مورد بحث قرار می دهد، بخش دوم که فصول نهم تا پانزدهم را در برمی گیرد، رابطه ایدئولوژی را با آموزش و پرورش توضیح می دهد و دیدگاه ها و آموزه های تربیتی ایدئولوژی های مختلف همچون ملی گرایی، آرمان شهر گرایی و غیره را بررسی می کند .سرانجام شش فصل پایانی کتاب (بخش سوم) درباره نظریه های تربیتی به بحث می پردازد. مولف در ضمن توضیح آرای تربیتی مکاتب فلسفی، کوشش کرده است، تا نخست دیدگاه های هر مکتب را درباره واقعیت، معرفت، و ارزش بررسی کند، و سپس اشارات و تضمنات تربیتی آن ها را برای صورت بندی هدف های آموزش و پرورش، تدوین برنامه درسی، روش تدریس، توضیح نقش و رسالت مدرسه، و رابطه معلم و شاگرد ارائه دهد. همچنین در توضیح رابطه ایدئولوژی با آموزش و پرورش و بیان نظریه های آموزش و پرورش، مولف اصول پایه و نظام ارزشی مرتبط با آن ها را بررسی نموده و از آن جا، ساختار و کیفیت تعلیم و تربیت مورد نظر طرفداران هر ایدئولوژی یا نظریه تربیتی را روشن ساخته است.
معلمان در نخستین تجربههای حرفهای خود، از فرصت کافی برای اندیشیدن درباره ملازمههای کلی و نظری حضور خویش در مدرسه بهرهمند نیستند. در اکثر موارد، تدریس به صورت مجموعهای از وقایع شتاب زده و غالبا دلسرد کننده در میآید که معلم در ضمن آنها، نسبت به تقاضاهای فوری دانش آموزان، والدین، مدیران، همکاران و سازمانهای اجتماعی و آموزشی واکنش نشان میدهد. در نخستین سالهای خدمت خویش، معلم ناگزیر است که تقاضاهای روزمره تهیه طرح درس، اداره کلاس و حضور در جلسات کنفرانسهای داخل و خارج مدرسه را برآورده سازد. از این رو برای تأمل درباره امر خطیر آموزش و پرورش وقت اندکی برایش باقی میماند. برای معلمی که بخواهد در شغل خویش به راستی متبحر گردد، کافی نیست که توجه خود را منحصرا به امور و جزئیات روزمره معطوف دارد. هر معلمی میداند که آموزش و پرورش ابزار نیرومندی برای شکل بخشیدن به زندگانی فردی و نظام اجتماعی است. هنگامی که معلم درباره نقش خویش به تأمل میپردازد، دل مشغولی خود را نسبت به اموری که فوریت عملی دارند رها ساخته، درباره نظریهای که قوام و دوام عمل تربیت به آن وابسته است به تفکر میپردازد. از آنجا که تدریس فعالیتی اخلاقی است، مستلزم تلفیق دقیق نظریه و عمل است. نظریه بدون عمل ناکافی است و عملی که از هدایت نظریه بیبهره باشد، راه به جایی نمیبرد.