این کتاب مجموعه داستانی با ۱۱ داستان کوتاه است که محوریت موضوع آنها بیشتر ارتباط بین آدم ها و روابط اجتماعی است. داستان های این کتاب دنباله دار نیستند اما در فرازهایی به هم مرتبط هستند.
عناوین داستان های مندرج در مجموعه «فکرهای خصوصی» به این ترتیب است: فکرهای خصوصی، چمدان، نامه خداحافظی، نامادری، پسرخوانده، کلاه گیس فروش، نامبر فایو، صدا، دور از او، مک دونالد، درد مشترک.
در قسمتی از داستان «پسرخوانده» از این کتاب می خوانیم:
اخم می کند: «با ایلیا بریم؟»
«مگه چه اشکالی داره؟»
«بدغذاس. خون به دلمون می کنه تا می آیم یه لقمه بخوریم.»
می روم توی فکر. این طوری نمی شود. بچه از ظهر تنها بوده، معلوم نیست چه خورده و چه کرده. افت تحصیلی اش بی خود نیست. هیچ کس حواسش به درس و مشق او نیست، به خورد و خوراکش حتی. آخرین بار که عزیز دیده بودش لب گزیده بود که «بچه م پوست و استخوان شده.» و نگفتم معصومه هیچ تلاشی برای غذا خوراندن به پسر بدغذایم نمی کند. فکری به ذهنم می رسد: «بذار زنگ بزنم به هما، اگه خونه بود، ایلیا رو ببرم پیشش، بعد خودمون بریم شام، چطوره؟» پوزخند می زند: «بشین که هما قبول کنه.» و دست روی شکمش می گذارد. کمی فکر می کنم: «امتحانش ضرر نداره.» شماره ی هما را پیدا می کنم و منتظر می شوم. بعد از چند بوق جواب می دهد: «بله؟!» از لحن صدایش پیداست که عجله دارد. می گویم: «سلام هما. ببخشید. می خواستم ببینم می شه امشب ایلیا پیش تو بمونه؟»
«اصلا حرفشم نزن.»
«یه امشب! فردا صبح خودم می آم می برمش مدرسه.»...