رومن گاری زمانی گفته است : نمی توان هم مردی کاملاً با شرف بود و هم نویسنده ای بزرگ. آثار و زندگی این نویسنده دلیل و شاهدی است بر بزرگی و در عین حال شرافت او. شاید ما بیش از حد متوقعیم. یا شاید بایسته تر آن بود نویسنده ای چنین شریف و صادق که هیچ گاه صورتک دروغ و فریب بر چهره ی خود نزد تا بدان جا که خود پسندی هایش را در برخی آثارش به سادگی می توان بازشناخت در پایان این رمان هم، سنگ تمام می گذاشت؛ همچنان که در زندگی پیش رو، از این مهم برآمده و چه خوش هم درخشیده است.
رومن گاری در "رقص چنگیز کوهن" اما پا از مرزهای اشاره و تمثیل فراتر می نهد و از نماد نیز بسیار بهره می جوید. این داستانِ به ظاهر فانتزی، رفته رفته، ابعادی گسترده به خود می گیرد. این ویژگی داستان های آخری است که رومن گاری واقعیت و قراردادها را طوری ماهرانه و با ظرافت از میان بر میدارد که خواننده، به ناگاه، خود را با گستره ای عظیم رو در رو می یابد؛ گستره ای که اساطیر و عظمت آن را فرایاد می آورد. پس، عبارتی را که آندره مالرو درباره ی این رمان نوشته، نباید تعارف و اغراق به حساب آورد:
یکی از نادرترین و جالب توجه ترین نوشته های زمانه ی ما؛ هم در گستره ی اسطوره شناسی و هم در زمینه ی ادبیات بزرگ کمدی.