این رمان نسل اندر نسل و دوره به دوره، از انقلاب فرانسه گرفته تا آزاد شدن تدریجی مستعمرات، شروع می کند و به شهر نیس، زادگاه نویسنده، و جزیره ی موریس می رسد. عقاید و احساسات این نویسنده مبتکر و جریده رو که اکنون ۷۵ ساله است در کتاب های پیشین او هرگز به این صورت با چنین شرح و تفصیلی فاش نشده بود.
لوکلزیو زندگانی خود را که سراسر پر از گریز از این شهر به آن شهر و از این کشور به آن کشور بوده و هرگز در جایی قرار نگرفته و به هیچ جا دل نبسته است در این رمان که یکی از زیباترین کتاب های اوست به تفصیل شرح داده است.
رمان از قرنی به قرن دیگر و از قاره ای به قاره ی دیگر می رود، انقلاب فرانسه را تا جنگ با پروس و اتریش دنبال می کند و به شهر نیس و آزادی مستعمرات فرانسه می رسد و استقلال جزیره ی موریس را به تفصیل بیان می کند.
یک شخصیت کوچک در این رمان بزرگ هست: زنی ناشنوا به نام سپیده دم از هندوچین، مستعمره ی فرانسه، به وسیله ی حانواده ای از بزرگ زادگان به شهر نیس آورده شده است تا بردگی کند. سپیده دم، این موجود وحشی، نمادِ همه ی دگرگونی هایی است که لوکلزیو گویی شاهد همیشگی آنهاست.