برف و نرگس مجموعه ای است با یازده داستان کوتاه. داستان هایی که موضوعاتی احساسی و عاطفی دارند و موضوعاتی که غالباً حول محور یک زن می گردند. زنی که گاه مادر است (داستان های برف و نرگس، دو میوه ی قرمز، ملاقات و زرین گل)، گاه همسر است (داستان حساسیت) و گاه فرزند (دلتنگی و حرفی برای گفتن). روایت ها نیز بر مبنای این موضوعات بنا شده است. موضوعاتی که ابتدا توجه خواننده را بر می انگیزد و آن گاه توجه برانگیخته را به سوی غایتی احساسی سوق می دهد. برف و نرگس تصویری از زندگی و رفتارهای واقعی است. رفتارهایی که به واسطه ی احساسات حقیقی آدم هایش بروز می کند و دنیای آنان را شکل می دهد. دنیای ساده ای که گاه نگاه خواننده را به معنایی درونی و عمیق تر می کشاند (مثل داستان های پنجشنبه ی آخر سال، ملاقات، پنجره ی روبه رو و ...). اما این به معنای پیچیده بودن و پیچیده نوشته شدن داستان ها نیست، بلکه آن ها فاقد هرگونه پیچیدگی موضوعی و ساختاری اند. تاکید شیوه ی روایت نیز بیشتر بر همان موضوعی است که قصه ها دلالت بر آن دارند.
در این مجموعه نویسنده به گونه ای داستان هایش را روایت می کند که دیگر هیچ جای ابهامی بر جای نماند و خواننده مجبور نشود به دنبال چیزی بیش از آن چه آورده و آمده بگردد. به عبارتی، فواصل خالی و نشانه های تاویلی در این داستان ها به چشم نمی خورد (مثل داستان های حساسیت، مرد خانه، دلتنگی). او می کوشد با گزینش وقایع اتفاق افتاده، به جهان ممکنات داستان اش وفادار باشد و بر روند محتمل و عادی تجربه های انسانی آن همان گونه رفتار کند که هست.