در تکوین سبک یک نویسنده، علاوه بر انگاره ها و انگیزش های فردی و درونی، شمار زیادی از محرک های مرتبط با محیط اجتماعی و محیط جغرافیایی همواره اثرگذار بوده است. حتی عاملیت انگیزش های درونی نیز در اغلب اوقات می تواند به سادگی قائم به قدرت مؤثرهای بیرونی باشد. اگر استخوان بندی یک اثر ادبی ــ به خصوص از نوع روایتی آن ــ از چهار ستون سوژه گزینی، ساخت زبانی، جهان نگری، و پرداخت هنری تشکیل شده باشد، عمده ترین مواد اولیه ی این شالوده، از طریق مجموعه ای از عوامل دیگر حاصل می شود که همگی به خاستگاه اقلیمی نویسنده مربوط می شوند؛ یعنی عواملی چون: محیط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، تاریخی و محیط طبیعی. هر نویسنده ای به صرف تعلق جغرافیایی به یک منطقه ی خاص، با قرار گرفتن در شعاع این مؤثرها، آن ها را در ذهن و ضمیر خود حل و هضم می کند و خواه ناخواه در صورت ظاهری و ژرف ساخت آثار هنری، کنش های مشابهی با دیگر نویسندگان هم اقلیم از خود بروز می دهد؛ و آن گاه است که فراوانی این مشترکات می تواند سبک یک اقلیم را از اقلیم دیگر متمایز نماید، درست مثل سبک کلی کشورهای مختلف. تعدد سبک های اقلیمی در ایران، ناشی از تنوع موجود در محورهای زیست محیطی است. وجود کوه های صعب العبور و جنگل های انبوه و دریایی با افق های دور در شمال، و متقابلاً حضور همان دریا در جنوب و در جوار گرمای سوزان و نبود باران و وجود خشکی و خشونت فراوان در مکان، دو نوع موقعیت محیطی و زیستی متفاوت را ایجاد کرده است. گسترش کویر و دشت های لوت در مرکز و مشرق و فراوانی کوه ها در مناطق غرب و مسدود بودن مرزهای تجاری و ارتباطی با همسایگان در آن ها و در مقابل، وجود بندرهای بازرگانی در جنوب و شمال و حضور نیروهای روسی و انگلیسی در پیشینه ی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بعضی مناطق در مرکز، شمال غرب و شمال شرق، و درخشش تاریخی آن ها در بعضی دوره ها نیز در کیفیت و کمال یافتگی سبک آن ها نقش اساسی داشته است. حال با اتکا به تأثیر مستقیم عوامل متعدد محیطی می توان به تعیین سبک های شاخص در ادبیات داستانی ایران، از دوره ی مصدق تا دو دهه پس از انقلاب اسلامی پرداخت، و بعضی از نویسندگان برجسته و تشخص دهنده به هر سبک را نیز نام برد.