در این رمان می توان شش خصلت یا شش موضوع اساسی یافت. نخست اینکه، نویسنده سبکی ناتورالیستی به کار می برد که مخصوصاً در توصیفاتش بسیار دقیق است، به این معنی که تسلیم میل خود به مسائل مربوط به بیماری می شود و چنان که در بودنبروکها می بینیم، ولی بر سر تحلیل فرتوتیها و احتضارها درنگ بسیار می کند. دوم اینکه، این جامعهٔ اروپایی (آسایشگاه داووس از همه کشورها بیمار می پذیرد)، در ۲۰۰۰ متری بالای مرزها، در مجموعه نماینده قومی است خارج از زمان، در عین حال متعلق هم به روزگار ابتدایی و هم به روزگار آینده. سوم اینکه، در اینجا مخصوصاً سخن از کاستورپ، یعنی فردی است که نمونه نوعی آلمانی متوسط است؛ او همین که پای بند کوهستان می شود، فراغتی نامحدود پیدا می کند، از زندگی پرتنش و سطحی عصر ما به مشغله های قرن هجدهم روی می آورد و به این ترتیب، مانند ویلهلم مایستر (سال های کارآموزی ویلهلم مایستر) شروع می کند به پروردن و فرهیخته کردن خود. از این بابت، رمان مان مربوط می شود به سنت رمان پرورشی.
کاستورپ طی این سال های آموزش چیز می خواند، گوش می دهد، مشاهده می کند و تقریباً به نظر می آید که نویسنده می خواهد بیهودگی دانشی را که از هواشناسی به روان کاوی می رود نشان دهد و تا حدی کنجکاوی برای کنجکاوی را محکوم می کند.
کوه جادو Der Zauberberg رمانی از توماس مان (1875-1955)، نویسنده آلمانی، که در 1924 انتشار یافت. و در سال 1929 یعنى پنج سال پس از انتشار، جایزه ادبى نوبل را براى نویسنده خود به ارمغان آورد. هانس کاستروپ جوان بورژوازاده ای است (مان در اینجا نیز، چنان که در بودنبروکها می بینیم، اگر نه به یک مکان هانسایی، دست کم به یک قهرمان ایالت هانسایی بازمی گردد که برای اقامت چند روزه نزد پسرخاله خود یواخیم می رود که در آسایشگاه اووس تحت درمان است. ولی کاستروپ، همین که در معرض فضای مرگ آلود آسایشگاه قرار می گیرد، احساس می کند یا می پندارد که خود نیز بیمار است، و هفت سال در آنجا می ماند تا زمانی که جنگ جهانی 1914 او را از رؤیا بیرون می کشد و با خشونت به میدان های نبرد می برد.