نظام سیاسی ایران از میان انواع نظام های شناخته شده، نظام خودکامگی بوده است، یعنی نظامی که به ظاهر یک نفر، بدون ضابطه و قانون، خواسته های خود را تحمیل می کند… در نظام خودکامگی ترس جانمایه رابطه بین پادشاه و مردم است. فردوسی در داستان «ضحاک ماردوش» دو مار را که مغز انسان ها خوراکشان است نماد این خودکامگی قرار می دهد و آرزوی استقرار نظامی استوار و شاهی دادگستر و مردمانی دل آگاه و عدالت پرور را در سر می پرورد. اما چه می شود که ریشه های خودکامگی همچنان در اعماق تاریخ ما می پاید و می ماند. جامعه شناسی خودکامگی از خلال هزارتوهای تاریخ دیرسال ایران و ایرانیان، به جست وجوی علل و عوارض دیرپایی و ماندگاری خودکامگی در نظام سیاسی و فکری می پردازد و با جست وجو در اخبار و احوال تاریخی و با توجه به نظریه های نوین جامعه شناسی سعی در یافتن و تبیین و تعریف آبشخور خودکامگی دارد.