کارن هورنای (1952-1885) یکی از تأثیر گذارترین روانکاوان قرن بیستم بود. کتاب های او عبارت است از: اختلال روانی و رشد انسانی، شخصیت اختلال روانی زمان ما، روش های جدید در روانکاوی، اختلالات درونی ما، خود تحلیلی، روانشناسی زنانه، سخنرانی های نهایی و به عنوان سردبیر، آیا شما با روانکاوی روبرو هستید.
خواهیم دید که رابطه ویژگی ها و خصایص دوران بزرگسالی و تجارب دوران کودکی پیچیده تر از آن است که فروید تصور می کرد؛ بدین معنا که تجارب دوران بزرگسالی صرفا تکرار تجاربی معین در دوران کودکی نیستند، بلکه مجموعه تجارب دوران کودکی سبب شکل گیری ساختار شخصیتی خاصی در فرد می شود که این ساختار شخصیتی باعث بروز مشکلات آینده فرد خواهد بود. بنابراین روان تحلیلگر در وهله نخست باید ساختار شخصیتی بیمار را تحلیل کند. در مورد اهمیت غرایز در روان تحلیلگری باید متذکر شد که اگر تمایلات و ویژگی های شخصیتی بیمار را صرفا ناشی از تمایلات غریزی ندانیم و نقش محیط را نیز در شکل گیری آنها در نظر بگیریم، آن گاه شرایط محیطی پدید آورندۀ این تمایلات بیشتر مدنظر قرار می گیرند و ما در پی کشف عواملی بر می آییم که در محیط شخص وجود دارند و سبب شکل گیری تعارض های روان رنجور در او می شوند؛ و بنابراین پی می بریم که اختلالات موجود در روابط فرد با دیگران عامل اصلی تحول روان رنجوری هاست؛ در این صورت دیدگاه جامعه شناختی در زمینه شکل گیری بیماری های روانی جایگزین دیدگاه کالبد شناختی - فیزیولوژیکی می شود. هنگامی که از توجه یک جانبه به اصل لذت که در نظریه لیبیدو مطرح شده است اجتناب کنیم، آن گاه نیاز به احساس امنیت و نقش اضطراب در پدید آوردن این نیازها بیشتر مورد توجه قرار خواهد گرفت. بدین معنی که علت دیگر روان رنجوری ها عقده ادیپ یا هر نوع تمایل لذت طلبانه دیگر دوران کودکی در نظر گرفته نمی شود، بلکه عامل ابتلا به این بیماری ها تمامی تأثیرات منفی و ناخوشایندی تلقی می شود که سبب می شوند کودک در دنیایی که از نظر او آکنده از خطرات گوناگون است احساس درماندگی و بی دفاعی کند؛ در چنین شرایطی کودک برای مصون ماندن از خطرات احتمالی محیط اطراف خود به ناچار به گرایشات روان رنجور پناه می برد که او را قادر می سازد تا با خطرات محیط مقابله کند و به نوعی احساس امنیت دست یابد. با این رویکرد دیگر منشأ تمایلات خود شیفتگی، آزار طلبی و کمال گرایی نیروهای غریزی نیستند، بلکه این تمایلات نمودی هستند از تلاش فرد در جهت یافتن راهی امن برای عبور از میان انواع خطرهای ناشناخته. آن گاه اضطراب آشکار در روان رنجوری ها نیز به دلیل ترس «خود» از فروپاشی در برابر هجوم سائق های غریزی تنبیه شدن به وسیله یک فراخود فرضی نیست، بلکه نتیجه عدم موفقیت فرد در دستیابی به کسب احساس امنیت است.