"باختین" از اندیشمندان برجسته ی قرن بیستم است که افکارش برخی از لحظاتِ ملتهب تاریخ جهان را بازتاب می دهد. دنیای "باختین" دنیایی دستخوش تغییر بود ــ با گذشته ای در حال فروپاشی و آینده ای شکل نیافته. انسان های بزرگ مانند سرزمین هایی که فصول گوناگون را تجربه می کنند دارای طبیعتی آکنده از دشت های وسیع، کوه های سربه فلک کشیده، چشمه سارهای فراوان و برکه های کوچک و بزرگ اند. دوزبانگی "باختین" از زمان طفولیت، آشناییش با زبان ها و فرهنگ های گوناگون در حین تحصیل و شرکت در گروه های مطالعاتی که به ندرت افرادی هم فکر و حتی هم رشته در آن ها یافت می شد، در کنار عدم تعیّن تاریخی و اجتماعی زمانه اش ردپایی مثبت و سازنده در اندیشه ی او باقی گذاشته اند. آراء باختین چون رودی خروشان نه تنها همواره جاری است و راه به عرصه های نو باز می کند، بلکه در بستر خویش نیز نمی گنجد و در کار بسط و تعمیق گذرگاه های نخست خود است. نگاه معرفت شناختی و هستی شناختیِ ویژه ی او به جهان در تمام نظراتش، ازجمله مکالمه گرایی، دگرمفهومی، کارناوال گرایی و چندصدایی، تجلی یافته و در همه ایده هایش احترازی قاطع از جزم گرایی، اقتدارطلبی و مطلق اندیشی مشاهده می شود. علاقه ی وافر باختین به گونه ی ادبی رمان نیز از همین نگرش نشأت می گیرد، چرا که بر اساس نظرات باختین هویت رمان در گرو تن ندادن به قوانین منجمد و خشک ادبی است.