مدیریت دولتی یک رشته در حال گذار است. در واقع، این رشته همیشه در حال حرکت مستمر بوده است، اما همیشه در یک جهت خاص حرکت نکرده است. به عبارتی دیگر، مدیریت دولتی هرگز تغییر جهت آسانی نداشته است؛ گاهی اوقات به عنوان یک موضوع کاربردی در یک دانشگاه که بیشتر به تئوری افتخار می کند و گاهی اوقات نیز به عنوان یک موضوع چند رشته ای در جهان علمی، به رشته های دیگر متجاوز و سلطه جو بوده است. بر خلاف بوروکراسی های سنگین رسمی و تصور انعطاف ناپذیر از آنها، بدنه بخش دولتی در ملل مختلف از اوایل دهه ۱۹۹۰ با یک سرعت فزاینده در حال تغییر بوده است. سی سال پیش والدو (۱۹۶۸) یادآوری کرد که این تغییر و تحولات مستمر به تغییرات مهمی صورت یک بحران هویت در شکل گیری علم مدیریت دولتی منعکس خواهد شد. همچنین وی هشدار داد که باید یک تلاشی برای بازشناسی و مشروعیت مدیریت دولتی به عنوان یک هنر، یک بخشی از دانش، و یک حرفه انجام پذیرد. امروزه به نظر می رسد که در آغاز قرن بیست و یکم شکل گیری علم مدیریت دولتی هنوز کاری ناتمام است. این رشته یک موضوعی برای بحث در میان افراد آکادمیک و مدیران در پیرامون جهان است که در جستجوی شناخت علمی جامع تر، تعریف دقیق تر خود و قابلیت کاربرد بهتر رشته از تغییرات سریع در زندگی مدرن است. این فرآیند، چالش های جدیدی را برای مدیریت دولتی مطرح می کند. شاید مهم ترین چالش ادغام گسترده تر دانش موجود در علوم اجتماعی با اقدامات دولتی کارآمد و با کیفیت فعالیت های دولت باشد. در سال های پیش رو، مدیریت دولتی به وسیله استانداردهای جامع تر، تئوری و شاخص های منسجم تر عملکرد در یک دامنه متنوعی از رشته های علمی گوناگون مورد ارزیابی قرار می گیرد. جستجوی افق های میان رشته ای برای مدیریت دولتی ضروری بوده و برای عبور موفقیت آمیز این رشته به هزاره سوم اجتناب ناپذیر است.