گیلفورد روی خلاقیت به عنوان یک قسمت اصلی از هوش تمرکز داشت؛ بعضی روانشناسان نیز انرژی صرف کردند تا بتوانند بگویند که چگونه میتوان خلاقیت را به صورت یک سازه مجزا، مستقل تعریف کرد. ممکن است فکر کنید که تعریف کردن خلاقیت قواعد خاص و تعریف شده خود را دارد، در حالی که خلاقیت معمولا تعریف نشده است. پلاکر و همکارانش، حدود ۹۰ مقاله انتخاب کردند؛ این مقالات در یکی از دو مجله مطرح و مختص خلاقیت یا در یک مجلۀ پیار ریویوی متفاوت با تیتر خلاقیت چاپ شده بود. پیار ریویو یعنی فعالیت جمعی عدهای محقق (پیار - ریویو که کارهای سایر محققان همتایان یا peerها را مورد بررسی و نقد قرار میدهند). از بین این مقالات، تنها ۳۸ درصد آنها آشکارا خلاقیت را تعریف کرده بودند. چرا باید تنها حدود یک سوم مقالات مربوط به خلاقیت به تعریف خلاقیت بپردازند؟ شاید بگویید که یک مجله خلاقیت نیازی ندارد که خلاقیت را تعریف کند، زیرا مخاطبان آن از قبل میدانند که خلاقیت چیست؛ در حالی که مخاطبان ممکن است ۳۰ تعریف از خلاقیت داشته باشند و باز هم ندانند که منظورتان کدام تعریف است. اما همان طور که پلاکر و همکارانش اظهار میدارند، مجلاتی که به خلاقیت اختصاص نداشتند ولی خلاقیت را تعریف کرده بودند ۳۳ درصد را تشکیل میدادند و این درصد کمتر از میانگین کل بود. خلاقیت به ندرت تعریف میشود و فرقی نمیکند که مخاطبان از متخصصان خلاقیت تشکیل شده باشند یا از تازه کاران. اکثر تعاریف خلاقیت که بر تحقیقات یا نظریهها تکیه دارند، پس از جوشانده شدن و از صافی گذشتن، دو عنصر بر جای میگذارند، اولا خلاقیت باید معرف یا نشان دهندۀ چیزی متفاوت جدید یا نوآورانه باشد. در این قسمت چند سؤال مطرح میشود، (مثلا) چقدر جدید؟ متفاوت از چه لحاظ؟ که بعدا به آنها خواهیم پرداخت، اما برعکس اوریجینالیتی این که تولید باید جدید باشد تا خلاقانه به حساب آید کافی نیست.