روان شناس کسی است که رفتار خود و دیگران را مطالعه می کند. البته کسی خواهد بود که ابتدا خودش را مورد مطالعه قرار دهد بعد به مطالعه دیگران بپردازد. اما روان شناس با تجربه به خوبی می داند که هر فردی با دیگران فرق دارد. یعنی می داند که افکار، علایق، انگیزش ها، عواطف و توانایی های او همان هایی نیست که دیگران دارند. روانشناس با تجربه می داند که انچه درباره خود او صدق می کند ممکن است در مورد دیگران صدق نکند.
یادم میآید که وقتی یک کودک دبستانی بودم. عادت داشتم اول شب بخوابم. به مادرم سفارش میکردم که صبح زود مرا بیدار کند تا به درس و مشقم برسم. او به عهد خود وفا میکرد اما من تصور میکردم که هنوز پاسی از شب نگذشته است. از او اصرار از من انکار، تا این که به زبان آذری میگفت: «یوخی، یوخی گتیرر» یعنی خواب، خواب میآورد. من هم به اجبار میپذیرفتم که خواب، خواب میآورد. پا میشدم و مشقهایم را مینوشتم.
بزرگ شدم، شنیدم «پول، پول میآورد» یعنی برای پولدار شدن باید پول داشت و برای سرمایه دار شدن، باید سرمایه داشت. این یکی را نیز پذیرفتم، اما نتوانستم به کار ببرم. چون نه پول داشتم و نه سرمایه. در نتیجه نه پولدار شدم، و نه سرمایه دار.
وقتی با روانشناسی آشنا شدم، فهمیدم که یادگیری، یادگیری میآورد. یعنی برای یادگیری، بیشتر باید یاد گرفت. آری، دانشجوی عزیز، یادگیری، یادگیری میآورد.
هر چند ظهور علم روانشناسی را به سال ۱۸۷۹ نسبت میدهند؛ سالی که ویلهلم وونت اولین آزمایشگاه روانشناسی را در شهر لایپزیک آلمان بنا نهاد، مطالعۀ روح، روان یا عملکرد ذهن، تاریخ بسیار طولانی دارد و حتی میتوان گفت که به همراه خلقت انسان به وجود آمده است، همۀ فلاسفه، نویسندگان و پزشکان قدیم به نوعی دربارۀ رفتار انسان سخن گفته اند. بنابراین برای تهیه تاریخ روانشناسی لازم است به ظهور و گسترش فلسفه، ادبیات، پزشکی و سایر علوم در عهد قدیم اشاره کرد. این کار نیاز به تهیۀ کتاب جداگانهای تحت عنوان تاریخ روانشناسی دارد و کتابهایی نیز در این زمینه نوشته شده است. نگارنده برای این که هم کار خود را راحت کند و هم حال دانشجویان را در نظر بگیرید همکار فقط مختصری از تاریخچه روانشناسی در دو قرن ۱۹ و ۲۰ را توضیح میدهد.
در اوایل قرن ۱۹ رشد علوم و انقلاب صنعتی نیازهای اجتماعی زیادی را به وجود میآورد. بهداشت عمومی، تحصیل کودکان، روابط انسانی مناسب به منظور افزایش تولید و…. در این دوره انقلابهای سیاسی به وقوع میپیوندد، در خیلی کشورها نظامهای پادشاهی برچیده میشود، انسانها جرأت مییابند تا خود را از زیر سلطه پادشاهان و فرقهها رها سازند، به حقوق بنیادی خود مثل حق سلامت، حق مسکن و حق مواظبت از خود و از دیگران برسند.
در ادبیات ژان ژاک روسو، بیعدالتیهای اجتماع را فاش میسازد؛ ویکتور هوگو رمانتیسم را به اوج شکوفایی میرساند و مارکس و انگلس کتابهایی منتشر میکنن. د خلاصه این که در فاصله دو قرن ۱۹ و ۲۰ امیال، آرزوها و رفتارهای انسان در تمام جبههها و به شیوههای مختلف بیان میشود.
در آلمان وبر درباره احساس بینایی و آستانه کار میکند و در نتیجه قانون وبر و مفهوم کمترین تفاوت محسوس به وجود میآید. فیخنر کارهای وبر را دنبال میکند و سایکو فیزیک را پی میریزد. چیزی که آن را نظریه روابط روان و جسم مینامد. وونت، شاگرد فیخنر همان طور که اشاره کردیم اولین آزمایشگاه روانشناسی را تأسیس میکند و در نتیجه به پدر روانشناسی جدید شهرت مییابد. در سایه تلاشهای وونت، روانشناسی روش توصیفی را کنار میگذارد تا به صورت علم تجربی در آید. در آمریکا، ویلیام جیمز تصمیم میگیرد به آلمان برود و جزء شاگردان وونت در آید. جیمز نیز مثل وونت، آگاهی یا هشیاری را تحت بررسی آزمایشگاهی قرار میدهد و دربارۀ هیجانها نظریهای عنوان میکند که در آن تجربه هیجانی به صورت آگاهی یافتن از دگرگونیهای فیزیولوژیک تعریف میشود.