چه چیزی درمان زوجهای پیمانشکن را دشوار میکند؟ دلایل احتمالی متعددی وجودی دارد. نخست آن که پس از برملا شدن پیمان شکنی، زوجها برای مدتی به شدت آشفته اند. زوج درمانگران گزارش میدهند که برای همسر آسیب دیده، هیجانهای شدید اغلب در طیفی از هیجانهای مستقیم در مورد همسر پیمانشکن تا احساسات درونی شرمندگی، افسردگی، درماندگی، آزار و طرد شدن نوسان دارد. (آبرامز اسپرینگ و اسپرینگ ۱۹۹۶؛ براون، ۱۹۹۱) به علاوه برانگیختگی هیجانی که این دسته از زوجها تجربه میکنند، احتمالا نگذارد درست فکر کنند و جمع آوری و پردازش اطلاعات جدید و کسب بینش حاصل از درمان را دشوار میکند. همچنین به دلیل تغییرپذیری موقعیت زوجها در پیوستاری از قربانی کردن و انتقام جویی پویاییهای آنان میتواند گیج کننده باشد. با این که پیمانشکنی ظاهرا به خودی خود منجر به شناسایی «قربانی» و «ظالم» میشود، اما احتمالا همسر پیمانشکن باعث بروز خشم، آسیب یا ایجاد حس خیانت در همسر آسیب دیده شود، بالتبع شاید همسر پیمانشکن آن قدری که قربانی یا درمانگر انتظار دارد احساس پشیمانی نکند و این پشیمانی کم درمان را پیچیدهتر کند. از طرف دیگر، شاید همسر پیمانشکن نتواند خشم یا سوء استفادۀ همسرش را برای مدتی طولانی تحمل کند و در نهایت عذرخواهی کرده و از جبران بیشتر سر باز بزند که به موازنه قدرت میانجامد، طوری که همسر آسیب دیده برای ماندن در آن رابطه از در صلح و سازش وارد میشود.