کشتی معروف رستم و سهراب نیز یکی از آشناترین قصه های ما ایرانیان است که فردوسی در شاهنامه از آن به زبان شعر یاد می کند.
ورزش کشتی در ایران قدیم در زندگی و سنت های ما ایرانیان به قدری ریشه دوانیده که تبدیل به ورزشی ملی شده است. در ایران باستان، کشتی گرفتن فراتر از ورزش و بخشی از زندگی مردم بوده است. بعضی اصحاب فرهنگ کلمه کشتی را به صورت «کستی» به معنای کوفتن آورده و نوشته اند «کستی به معنای کشتی» است، زیرا که چون دو کس با هم کشتی گیرند، یکی خواهد که دیگری را بر زمین کوبد. به روایتی دیگر، زرتشتیان و پارسیان باستان هنگام غروب آفتاب بندی به کمر خود می بستند و در برابر کانون آتش دعا می خواندند. آن کمربند کستی نامیده می شد و کشتی گرفتن هم از این کلمه بر گرفته شده و به معنای کمر یکدیگر را گرفتن است. در کتاب زرتشتیان آمده است شال یا کمربند پهلوان کشتی، از جنس ابریشم یا پشم گوسفند بوده و زنی موبد می بافته است. شال یا کمربند دارای ۷۲ نخ و نماد ۷۲ فصل کتاب مقدس بود و شش رشته داشت به نام شش بخش کتاب اوستا؛ یا اینکه به شش گاهنبار (جشن های دینی سال) اشاره دارد. هر رشته دوازده تا می خورد به نام دوازده ماه سال. این شال سه دور به کمر بسته می شد که به کردار نیک، پندار نیک و گفتار نیک اشاره داشت.
کشتی در بین ایرانیان از همان روزگاران نخست که مردم برای حفظ جان خود از دست دشمنان و از خطرهای گوناگون در پی ابداع لوازم جنگی بودند به صورت درگیری و تلاش رواج داشته و گاه به کشتن پهلوانان مغلوب می انجامیده است. چنان که از شاهنامه استنباط می شود. کشتی با قواعد و مقرراتی به طور سواره یا پیاده یا گاهی در چند نوبت انجام می شده است و مترجمان که همراه دو پهلوان به محل کشتی می رفتند، تقریبا به طور غیر مستقیم در طرز اجرای کشتی نظارت داشتند.