استرنبرگ با بررسی رابطههای عاشقانه در این کتاب، سعی دارد تا زوایای مختلف روابط را توضیح دهد و اصولی برای یافتن و حفظ عشق ارائه کند. او ابتدا به بررسی مثلث عشق خود میپردازد که شامل هوس، صمیمیت و تعهد است و توضیح میدهد که چگونه این سه عامل در تشکیل و پیشرفت رابطههای عاشقانه نقش دارند. اما به طور مشخص، استرنبرگ در این کتاب به بررسی پرسشهایی میپردازد که نظریههای قبلی او نتوانسته بودند به آنها پاسخ دهند. چرا ما به افراد خاصی علاقهمند میشویم و چرا رابطهمان با برخی از افراد بیشتر ادامه دارد؟
با استفاده از داستانهایی که براساس تجربیات واقعی زوجها نوشته شده اند، استرنبرگ نشان میدهد که چگونه باورهای فردی و داستانهایی که در ذهن خودمان در مورد عشق ساخته ایم، روابطمان را تعیین میکنند. این دیدگاه جدید، به ما این امکان را میدهد که با مفهوم عشق بهتر آشنا شویم و بفهمیم چرا به افراد خاصی علاقهمند میشویم و چرا بعضی از روابطمان بیشتر دوام دارد.
در نهایت، استرنبرگ این واقعیت را مطرح میکند که بسیاری از فرضیات و باورهای ما در مورد عشق ناخودآگاه هستند و بر تصمیماتمان در انتخاب همسر تاثیر گذارند. او توصیه میکند که با آگاهی بیشتر از باورها و فرضیات خود، میتوانیم به داشتن روابط پایدارتر و عمیقتر برسیم. این کتاب، هرچند یک کتاب علمی است، به خوبی برای کسانی که به مطالعه و درک بهتر عشق علاقمند هستند، نوشته شده است. با این حال، مثل بسیاری از کتابهای دیگر علمی، این کتاب هم پاسخ قاطعی برای سؤالات ما در مورد عشق ارائه نمیدهد، بلکه چارچوبی برای فهم بهتر این مفهوم میدهد.
کتاب «قصه عشق: نگرشی تازه به روابط زن و مرد» نوشته رابرت استرنبرگ، مناسب برای هر کسی است که به فهم عمیقتر مفهوم و پیچیدگیهای عشق و روابط عاطفی علاقهمند است. از جمله افرادی که میتوانند از این کتاب بهرهمند شوند:
1. دانشجویان و متخصصان روانشناسی: کتاب قصه عشق به طور عمیق به موضوعاتی مانند نظریههای روانشناسی درباره عشق و روابط میپردازد که برای دانشجویان و محققان این حوزه میتواند مفید باشد.
2. افرادی که در روابط عاطفی قرار دارند یا به دنبال رابطهای هستند: استرنبرگ راهنماییهای مفیدی درباره اینکه چگونه میتوان به فهم بهتر از روابط عاطفی دست یافت و رابطهای پایدار و موفقیتآمیز داشت، ارائه میدهد.
3. کسانی که به خودشناسی علاقه مندند: کتاب قصه عشق به تحلیل عمیقی از احساسات، نیازها و خواستههای انسان در روابط عاطفی میپردازد که میتواند به فهم بهتر از خود و دیگران کمک کند.
4. مشاوران و متخصصان روان درمانی: این کتاب میتواند به عنوان یک منبع مفید برای کسانی که در حوزه مشاورهی روان درمانی فعالیت میکنند، به کار برود و به آنها کمک کند تا بهتر به مشکلات و چالشهای روابط عاطفی مشتریان خود بپردازند.
رابرت جی استرنبرگ (Robert J. Sternberg) یک روانشناس برجسته آمریکایی است که بیشتر برای کارهای خود در زمینههای هوش و روابط عاطفی شناخته میشود. وی در سال ۱۹۴۹ متولد شد و تحصیلات لیسانسی خود را در مجموعه علوم زندگی از دانشگاه ییل و سپس دکترای روانشناسی را از استنفورد گرفت.
استرنبرگ معروف است برای «نظریه تکاملی هوش» خود، که تلاش میکند توضیح دهد چگونه هوش در محیطهای مختلف تکامل مییابد، و همچنین «نظریه مثلثی عشق» که در آن عشق را به سه بخش تقسیم میکند: صمیمیت، هوس و تعهد.
او افتخارات بسیاری را از آن خود کرده است، از جمله جایزه از انجمن روانشناسی آمریکا برای کلیه کارهای علمی خود. وی همچنین رئیس بخش روانشناسی در دانشگاه ییل و مدیر برنامههای آموزشی در موسسه عالی تحقیقات روانشناسی بوده است.
در سالهای اخیر، وی نیز مشغول تحقیق در زمینههایی مانند خلاقیت، حکمرانی، اخلاق، و مهارتهای زندگی ویژه است. وی همچنین در زمینهی آموزش و تربیت و روانشناسی کار کرده و برای کارهایش در این زمینهها تقدیر شده است.
زوجها اغلب بر سراین مسئله بگومگو میکنند که نظرگاه کدام یک از آنها «حقیقت» را بهتر بیان کند؛ اما از منظر عشق به مثابۀ قصه، شناخت حقیقت یک رابطه اگر غیر ممکن نباشد، سخت است. آن هم به این دلیل که اطلاعاتی که جفتها دارند و نیز اطلاعاتی که جفتها به دیگران میدهند همیشه از صافی قصههایی که دربارۀ روابطشان دارند میگذرند. ممکن است در رابطه میان دو جفت، هر جفت معتقد باشد که آن دیگری دروغ میگوید، در حالی که واقعیت آن است که هر دو (هم زن و هم مرد) از منظر خودشان راست میگویند. برای مثال به این مشکل توجه کنید که در روابط زنان و مردان عمومیت دارد: به نظر «دین»، رابطه عشقی رابطهای است ملایم، آرام و بالنسبه خالی از تعارض. به نظر «دین» اگر دو تن به راستی یکدیگر را دوست داشته باشند، همدیگر را به همان صورتی که هستند میپذیرند؛ مقصود «دین» آن است که رفتار دو همسر نباید ستیزه جویانه باشد؛ میان آن دو نباید درگیری کلامی وجود داشته باشد و نباید با زبان یکدیگر را آزار دهند؛ اما از نظر سوزان دو عاشق اختلافهایشان را رو در روی هم قرار میدهند و مواجهه میکنند و دوش به دوش هم مسیر مشترکی را به پیش میبرند. سوزان معتقد است چنانچه زوجی با هم درگیر ارتباط نشوند و به ویژه اختلاف نظرهایشان را با هم در میان نگذارند، هنگامی که بخواهند با هم به پیش بروند حتی از برداشتن نخستین گام عاجز خواهند بود. در نتیجه، هر وقت سوزان مشکلی در میان میبیند، اکثرا کارش با «دین» به رویارویی میکشد. «دین» این رویاروییها را به چشم حمله نگاه میکند و به نظرش این درست همان کاری است که دو عاشق هرگز نباید شروع کنند. «دین» خود را کنار میکشد و سوزان که با عقب نشستن دین ناکام میماند و درمانده میشود جریتر میشود که پی آمد آن، عقب نشستن هرچه بیشتر «دین» است و ماجرا به همین صورت ادامه مییابد.