پیش از پرداختن به انگیزش تحصیلی و افزایش آن، لازم است به انگیزش انسان به طور کلی توجه کنیم. نظریه پردازان و پژوهشگران در مورد انگیزش انسان به دو مقوله نظر دارند: انگیزش بیرونی و انگیزش درونی.
در انگیزش بیرونی، یک عامل خارجی فرد را به انجام کاری خاص بر میانگیزد. برای مثال کودکی اتاقش را تمیز میکند تا والدینش او را به سینما ببرند یا دانش آموزی که تکالیفش را به خوبی انجام میدهد تا اجازه داشته باشد در بازی فوتبال شرکت کند. اگرچه در این دو مورد با انجام خوب کار مواجه ایم، اما هیچ یک از این دو کودک تکلیف خود را به خاطر خود آن کار انجام نداده اند، بلکه تلاش آنها فقط برای دستیابی به چیزی دیگر است. اما هنگامی که انسان با انگیزش درونی کاری را به انجام میرساند، صرفا آن را برای خود آن میخواهد و نتیجهای جداگانه را نمیطلبد و حتی باز هم اگر از کار خود هیچ نتیجه مطلوبی هم نگیرد، احساس پشیمانی نمیکند. در مورد چنین کسی هرگز به تشویق نیاز نیست. این گونه افراد در ضمن پرداختن به فعالیت خود از دیگر امور غافل میشوند و فقط به کار خود توجه دارند. نظریه پردازان چنین حالتی را در جریان بودن نامیده اند؛ یعنی فرد آن چنان با دقت معطوف به فعالیت خویش است که عاملهای محیطی بر وی هیچ تأثیری ندارد. اگرچه در بیشتر کلاسهای درس میتوانیم هم انگیزش بیرونی و هم درونی را مشاهده کنیم، اما وجه غالب با انگیزش بیرونی است. نمونههای بسیاری که به انگیزش بیرونی توجه دارند به این ترتیب است: نمرههای خوب، برچسبهای رنگارنگ، ستایش از عملکرد مناسب و غیره. همچنین تنبیه کردن نیز به عنوان روشی برای افزایش انگیزش (بیرونی) همواره در نظر گرفته میشود. مانند محروم کردن دانش آموزان از بازی، نگه داشتن دانش آموز در مدرسه، اخراج دانش آموز و غیره.