سبد خرید شما خالی است.
عبارت «نظریه کلی حقوق» در پایان سده نوزدهم، تحت تأثیر مکتب اثبات گرایی و تجربه گرایی و در واکنش نسبت به فلسفه حقوقی ای که تا آن تاریخ رواج داشت، پدیدار شد. هواداران نظریه کلی حقوق نسبت به فلسفه حقوق کلاسیک به لحاظ جنبه صرفاً نظری آن انتقاد داشتند. به نظر آن ها، طرح مسئله های کلاسیک، مثل «حقوق چیست » یا «معیارهای عادلانه بودن کدام است »، به ملاحظات صرفاً متافیزیک منجر می شد، حال آنکه آن ها در پی این بودند که علمی را پایه ریزی کنند. در حالی که فلسفه حقوق توجه به یک حقوق آرمانی داشت، «نظریه کلی حقوق» فقط می خواست به حقوق همان طوری که هست، یعنی به حقوق موضوعه، بپردازد. بنابراین، رابطه ای میان فلسفه حقوق و نظریه های حقوق طبیعی نو، از یک سو، نظریه کلی حقوق و اثبات گرایی حقوقی، از دگر سو، وجود داشت.