سبد خرید شما خالی است.
این تصور که علوم انسانی بتوانند حوزه مستقلی از تحقیقات را تشکیل دهند یا علومی از لحاظ معرفتشناسی دارای وضع خاص باشند یا روششناسی داشته باشند، تصور نسبتا تازهای است و برای آن که در نوشتههای پیش از قرن هفدهم به آن دست یابیم، باید متون قدیم را زیر و رو کرده باشیم. این فکر فقط در طی قرن هجدهم به تدریج قوت گرفت و در جریان قرن نوزدهم به صورت ضرورتی پذیرفته شد. یکی از دلایل اینکه دیر به این مطلب توجه شد، بیشک وضع علم تا دوره تجدد رنسانس است. تا این تاریخ، تصوری که از مفهوم علم داشتند بسیار مبهم و عاری از دقت بود، زیرا لفظ علم به نحو یکسان هم به پژوهش روشمند و هم به هر گفتار منسجم و منطقی و حتی به عمل منظم اطلاق میشد.