سبد خرید شما خالی است.
می دانی، به رغم اتفاقی که برای مان افتاده بود آدم بانشاطی بودم، بانشاط به سبک خودمان، برای آن که غمگین بودنم را تلافی کنم و با وجود تمام اتفاق هایی که افتاده بود بخندم. آدم ها از این که من این طور بودم خوش شان می آمد. اما دارم تغییر می کنم. صحبت بر سر اندوه نیست. اندوهگین نیستم. انگار همین حالا هم دیگر زنده نیستم. رادیو گوش می کنم، اخبار، می دانم چه اتفاق هایی دارد می افتد و به خاطر همین بیشتر وقت ها می ترسم. دیگر در این دنیا جایی ندارم. شاید پذیرفته ام که رفتنی ام، یا این که اصلا آرزویم همین است. کند شده ام.