نظریه تکامل گرایی، محصول اندیشه اوایل قرن نوزدهم و دوران پس از انقلاب صنعتی و انقلاب فرانسه است. این انقلاب ها نه تنها موجب فرو ریختن نظم اجتماعی کهن گشتند، بلکه بنیادی را نیز برای شکل گیری یک نظم جدید فراهم نمودند. انقلاب صنعتی با به میان کشیدن کاربرد علم و تکنولوژی، به افزایش بهره وری، پیدایش نظام جدید تولید کارخانه ای و غلبه بازار جهانی کمک نمود. انقلاب فرانسه نیز یک نظم سیاسی کاملاً جدید بر پایه برابری، آزادی، لیبرالیسم و دموکراسی پارلمانی به وجود آورد. نظریه پردازان تکامل گرا با مشاهده این دگرگونی در نظام های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، از تعابیر مختلفی برای مشخص کردن ویژگی های جوامع کهن و نو استفاده نموده اند.
کتاب تغییر اجتماعی و توسعه با رویکردی تطبیقی، سه مکتب فکری عمده توسعه طی دهه های اخیر یعنی مکتب نوسازی، وابستگی و نظام جهانی را مورد بحث و بررسی قرار داده است. آلوین سو با عنایت به تحولات تاریخی و بررسی نمایندگان شاخص مکاتب نوسازی و وابستگی، این دو نحله را به دو گروه مطالعات سنتی و جدید تقسیم کرده و در نهایت پنج دیدگاه عمده پیرامون روند توسعه در جهان را فراروی مخاطبان خویش قرار می دهد. هدف کتاب حاضر به زعم نویسنده اثر، نشان دادن این واقعیت است که هر سه مکتب فکری علی رغم وارد شدن اشکالات جدی به آن ها در سال های پایان قرن بیستم همچنان پویا و فعال هستند. هر سه مکتب با تأمل پیرامون انتقادات وارده و ایجاد تغییر در نگرش اولیه به حیاتی دوباره دست یافته اند. این امر گویای این واقعیت است که برخلاف دیدگاه برخی روش شناسان مانند توماس کوهن، پارادایم ها در علوم اجتماعی شکل تکاملی تدریجی دارند و هیچ گاه در قالب یک انقلاب علمی، یک پارادایم نو جایگزین پارادایم کهن نمی شود.
کتاب آلوین سو تحت عنوان «تغییر اجتماعی و توسعه» به بررسی دقیق و موشکافانه سه پارادایم عمده در ادبیات توسعه یعنی مدرنیزاسیون، وابستگی و نظام جهانی می پردازد. از فردای جنگ دوم جهانی شاهد ظهور و گسترش نظریه های توسعه بوده ایم که دغدغه اصلی آنها در ظاهر توصیف و تبیین وضعیت نابسامان کشورهای جهان سوم و ارائه راه حلی برای بهبود آن و در نهایت توسعه بوده است. هدف اصلی نویسنده کتاب این است که ضمن فراهم آوردن یک کتاب درسی برای دانشجویان رشته های مختلف علوم اجتماعی از جمله علوم سیاسی، نشان دهد که سه پارادایم عمده مذکور در بالا همچنان به حیات خود ادامه داده و هیچ کدام از بین نرفته اند. به عبارت دیگر، نویسنده با اشاره مختصر به مدل توماس کوهن در ارتباط با چگونگی رشد و توسعه علوم، آن را با استفاده از دانش توسعه نقد کرده است. آلوین سو بر خلاف کوهن معتقد به رشد انباشتی علم بوده و استدلال می کند که علم توسعه به عنوان یکی از رشته های فرعی علوم اجتماعی به شکل انباشتی رشد کرده و هیچ کدام از پارادایم های اولیه از بین نرفته اند. به همین دلیل او معتقد است پارادایم مدرنیزاسیون همچنان به پویایی خود ادامه داده و پارادایم وابستگی جایگزین آن نشده است. آلوین سو در نهایت به نوعی همزیستی میان پارادایم ها معتقد شده و چنین بیان می دارد که هر یک از پارادایم ها با انتقاداتی که به دیگری وارد ساخته، زمینه کمال و توسعه آن را فراهم نموده است.
یکی از نکات مثبت کتاب حاضر این است که نویسنده به نحوی منظم و سیستماتیک به بررسی این سه پارادایم پرداخته است. به عبارت دیگر، او با طرح پنج سؤال و تلاش برای یافتن پاسخ هایی به آنها از درون هر یک از سه پارادایم، این پارادایم ها را توصیف، تبیین و نقد کرده است. این پنج سؤال ناظر بر علل ظهور پارادایم ها، تفاوت های آنها، مطالعات تجربی بر مبنای آنها، انتقادات وارده بر آنها و پاسخ های پارادایم ها به انتقادات مزبور می باشند.
در اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی، پارادایم مدرنیزاسیون، پارادایم مسلط در رشته توسعه بود. این پارادایم در فضایی ایجاد گردید که ایالات متحده در اوج قدرت قرار داشت، گسترش نفوذ کمونیسم یک خطر جدی برای آمریکا و غرب تلقی می شد و به علت واگرایی امپراطوری استعماری اروپا، کشورهای تازه استقلال یافته یکی بعد از دیگری در حال ظهور بودند. به اعتقاد نویسنده کتاب، پارادایم مدرنیزاسیون از لحاظ نظری ریشه در نظریه های تکاملی (تحول تک خطی است، تحول به سمت یک مقصد عالی و نهایی که همان ترقی و تمدن است می باشد و تحول به شکلی آهسته از جوامع ساده به سوی جوامع پیچیده صورت می گیرد) و نظریه کارکردگرایی (عمدتا عقاید پارسونز مبتنی بر این که جامعه مانند ارگان زیستی دارای اجزایی است که هر یک کارویژه های مخصوص به خود را دارند) داشت.
پارادایم وابستگی در آمریکای لاتین ظهور کرد و پاسخی بود هم به شکست برنامه های کمیسیون اقتصادی آمریکای لاتین (ECLA) در اوایل دهه ۱۹۹۰ و هم به بحران مارکسیسم ارتودوکس که معتقد بود آمریکای لاتین قبل از انقلاب صنعتی پرولتاریایی باید از مرحله انقلاب صنعتی بورژوازی عبور نماید. به اعتقاد سو، وابستگی در اواخر دهه ۱۹۹۰ به شکل پارادایم مسلط در رشته توسعه درآمد. این مکتب در اندیشه های اقتصاددانانی چون رائول پربیش که معتقد به سیاست جایگزینی واردات بود و اندیشه های نو مارکسیستی که بر عواقب منفی امپریالیسم تأکید می گذاشت، ریشه داشت. پارادایم وابستگی انتقاداتی جدی بر پارادایم مدرنیزاسیون وارد ساخته و کلیه مفروضات آن را به شکل واژگونه درآورد.
مکتب نظام جهانی سومین پارادایمی است که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است. آلوین سو برخلاف نظریاتی که معتقدند نظام جهانی جزئی از پارادایم وابستگی است (وابستگی جدید)، استدلال می کند که این خود پارادایمی مجزاست. این مطلب نیز یکی از نکات کلیدی این کتاب است و در واقع یکی از اهداف عمده نوشتن آن بشمار می رود. چهره شاخص پارادایم نظام جهانی امانوئل والرشتاین است. وی با توجه به موارد رشد سریع در آسیای شرقی، بحران کشورهای سوسیالیستی و بحران نظام سرمایه داری در آمریکا که پارادایم وابستگی قادر به تبیین آنها نبود، اقدام به نظریه پردازی کرد. به اعتقاد سو، پارادایم نظام جهانی از لحاظ فکری ریشه در نئومارکسیسم از یک سو و مکتب تاریخی فرناند برادل از سوی دیگر دارد. ویژگی شاخص روش شناختی پارادایم نظام جهانی، تمرکز بر نظام های تاریخی است. او نظام ها را در طول تاریخ به نظام های کوچک (Mini-Systems)، امپراطوری های جهانی و اقتصادهای جهانی تقسیم می نماید. والرشتاین معتقد است نظام جهانی سرمایه داری از ابتدای قرن شانزدهم میلادی به بعد ظهور نموده است.
آلوین سو با بررسی دقیق این پارادایم ها تلاش نموده تا نشان دهد تحولات در دیدگاه های نظری در رشته توسعه چگونه اتفاق افتاده و سمت گیری های پژوهشی چگونه بوده است. این کتاب نه تنها به خواننده نقشه جامعی از سه پارادایم عمده توسعه ارائه می دهد، بلکه نوسانات تئوریک آنها را نیز به خوبی شفاف می سازد.