کوششهای اولیه برای پیوند دادن کل گرایی با نظریه سازمان و مدیریت، دو شکل عمده داشت. در ابتدا بعضی مفاهیم پایهای مربوط به سیستمها وارد سنت مدیریت علمی رایج شد تا رویکردهای بهینهسازی مثل مهندسی سیستمها را عملی نماید. در دومین مرحله، انبوهی از مفاهیم قیاسی زیستشناسی و به خصوص آنچه که توسط برتالنفی در خصوص مدلهای سیستمی و با تاکید بر اهمیت و نقش زیر سیستمها در اثربخشی سازمانها و روابط بین سازمان و محیط مطرح شده بود وارد حوزه مدیریت شد.
هر دوی این کوششهای اولیه با اشکالاتی روبرو شد، زیرا آنها نتوانستند تشخیص دهند که سیستمهایی که در بردارنده انسانها هستند، چنان که امروز مینامیم سیستمهایی هدفمندند. سیستمهای متشکل از اجزایی که مهندسان با آنها سر و کار دارند به گونهای طراحی شدهاند که هدفهای تعیین شده توسط مهندسان را تحقق بخشند. سیستمهای زیستی برای حفظ بقا میکوشند اما اگر این را به منزله هدف آنها هم بینگاریم، واضح است که این هدف از جایی خارج از وجودشان برای آنها تعیین شده است و مقولهای نیست که آنها خود دربارهاش اندیشیده باشند. اما اجزای نظامهای اجتماعی یعنی انسانها میتوانند اهداف خود را از درون سیستم تعیین کنند و این اهداف لزوما مشابه اهدافی نیست که توسط مدیران یا افراد خارج از سیستم تعریف و تعیین شده باشد. بنابراین سیستمهای اجتماعی و سازمانی اهداف متعددی دارند. آنها هدفمندند؛ به زودی آشکار شد که برای تشریح سیستمهای هدفمند و کار با آنها واژگان و اصطلاحات متفاوتی لازم است نقشهای زیادی را در ارتباط با سیستمهای هدفمند باید تعریف کرد و منابع مختلفی را برای تعیین اهداف این گونه سیستمها میتوان مورد توجه قرار داد.
زبان سیستمی
تفکر سیستمی کاربردی
خلاقیت و سیستمها
تفکر سخت سیستمی
پویاییشناسی سیستمها پنجمین فرمان
سایبرنتیک سازمانی
نظریه پیچیدگی
آشکار کردن و آزمودن مفروضات راهبردی
برنامه ریزی تعاملی
روششناسی تفکر نرم سیستمی
فهم انتقادی سیستمها
همپارچگی تیمی
تفکر سیستمی پسانوگرا
مداخله سیستمی جامع
عمل انتقادی سیستمی