سبد خرید شما خالی است.
گفتم: خواهش می کنم دردسر برای من درست نکن، موقعیت من عادی نیست، من به عنوان یک زن بیوه در جامعه باید محتاط باشم. گفت: بیوه نباش. من قبول می کنم جور از بین بردن مهر بیوگی ات را بکشم. گفتم: زحمت نکش. لطف عالی زیاد، خیلی بلدی نذار مهر بیوگی روی پیشونی زنت بخوره. انگشت روی نقطه ی حساسش گذاشتم، ساک را روی زمین انداخت: یک بار میگم دیگه تکرار نمی کنم، آتوسا می خواد بیوه و آزاد باشه. دنبال اون دردسرهایی می گرده که تو اسم روش گذاشتی و ناله می کنی. شایدم ادا در میاری، وگرنه یک نفر از این مردهایی که می خوان نجاتت بدن رو قبول می کردی...