سبد خرید شما خالی است.
به دور و برش نگاهی می کند، چرخی می زند و بوی عطرش در هوا پراکنده می شود. به طرفم بر می گردد. چشمان براقش را به چشمانم می دوزد: چقدر این جا قشنگه، به آدم احساس خوبی می ده. چه باسلیقه. نمی گویم لطف دارین، چشماتون قشنگ می بینه... نمی گویم بفرمایین بنشینین. لبخند می زنم و نگاهش می کنم.