بازی همواره همزاد و همنشین همیشگی نوزادان کودکان و نوجوانان بوده است. بازی آینه بی زنگاری است که هزار توی وجود بازیکنان را به روشنی باز می نمایاند. تصور دنیا با کودکان و نوجوانانی بدون بازی، اگر نگوییم ناممکن، دست کم بسیار دشوار است.
بازی پنج ویژگی اساسی دارد: از درون برانگیخته می شود، آزادانه انتخاب می شود، لذتبخش است، واقعیت گریز است و بازیکنان به طور فعال در آن شرکت دارند.
کتاب حاضر از روی سومین چاپ کتاب کودکان، بازی و رشد (روانشناسی بازی) نوشته دکتر هیوز ترجمه شده و دارای ویژگی های منحصر به فردی است که برای خوانندگان تازگی دارد. نویسنده با توجه به رشته تخصصی خود یعنی روان شناسی رشد، مطالب را با دیدگاه تحولی گرد هم آورده؛ به گونه ای که خواننده بازی را از جنبه های گوناگون در بستر رشد، مطالعه می کند. افزون بر این، بسیاری از مطالب کتاب حاضر از جمله بازی در کودکان استثنایی، بازی های کامپیوتری و تفاوت های جنسیتی در بازی به تمامی جدید هستند.
مطالعه این کتاب برای تمامی کسانی که به نوعی با نوزادان، کودکان، نوجوانان و جوانان سر و کار دارند، از جمله والدین، مربیان مهدکودک و کودکستان، معلمان عادی و استثنایی، مشاوران، روان شناسان، روانپزشکان، درمانگران زبان و گفتار، و دست اندرکاران آموزش و پرورش سودمند است.
نویسنده کتاب دکتر فرگاس پیتر هیوز در دوازدهم ژوئن سال ۱۹۴۷ در شهر دوبلین ایرلند به دنیا آمده است. او تحصیلات خود را تا مقطع دکتری در آمریکا انجام داده و هم اینک استاد و رئیس گروه روان شناسی رشد دانشگاه ویسکانسین گرین بای آمریکاست. رشته تحصیلی و موضوع مورد علاقه وی، روان شناسی رشد است. او تاکنون چندین مقاله و کتاب در زمینه های مختلف روان شناسی و از جمله بازی،به رشته تحریر درآورده است.
هنگامی که در آغاز قرن هفدهم اروپا از رنسانس خارج شد، بازی از نظر فرانسویان امری قابل قبول بود و این پذیرش تا اندازهای تا به امروز تداوم یافته است. اگرچه روحانیان کاتولیک دیدگاه تاریکی درباره بازی داشتند و آن را همچون کار، دارای ارزش اجتماعی نمیدانستند، آشکارا توان جلوگیری از وقوع آن را نداشتند. (اریز، ۱۹۶۲)
شاید بتوان گفت کاملترین سند بر جای مانده از بازی کودکان در فرانسه قرن هفدهم را میتوان در دفتر خاطرات ژان هر ورد پزشک معالج لوئی سیزدهم پیدا کرد. لوئی به هیچ وجه نمونهای از یک کودک فرانسوی آن زمان نبود. آنچه میتوان گفت این است که به نظر میرسد خاطرات او حاوی مقداری گزافه گویی و تحریف به منظور بالا بردن این کودک تا حد ممکن است (مارویک ۱۹۷۴). برای مثال هرورد ادعا میکند لوئی هنگامی که تنها پنج هفته از عمرش میگذشت، زبان آدمی را میفهمید و با لبخند حاکی از درک به اطرافیان واکنش نشان میداد. وی میگفت خداوند از خلق کردن وی منظور داشته است و بنابراین او باید فردی نیک و عادل باشد.
اگر چاپلوسیهای هر ورد را درباره هوش سرشار لوئی نادیده بگیریم، خاطرات وی چیزهای زیادی درباره نگرش قرن هفدهم نسبت به کودکان به طور کلی و نسبت به بازی به طور خاص برای ما بیان میدارد. لوئی برای بازی کردن، آسیاب بادی اسب چوبی و اسباب بازیهایی که شبیه بهترین اسباب بازیهای امروزی بودند در اختیار داشت. در ۱۷ ماهگی پادشاه آینده قادر بود ویولون بنوازد و در عین حال آواز بخواند؛ احتمالا این نیز یکی دیگر از آن گزافه گویی هاست. هنگامی که کودکی نوپا بود همانند بزرگسالان زمان خودش با توپ بازی میکرد و در دو سالگی طبل کوچکی داشت که با آن مینواخت و در همان سن با مهارت میرقصید. در چهار سالگی به بازی با کارتهای بازی و تیراندازی با تیر و کمان علاقه داشت و در شش سالگی شطرنج بازی را شروع کرد و از بازیهای خانگی لذت میبرد. (اریز، ۱۹۶۲)