حقیقت آن که داستان اولیس لا به لایی اساطیر یونان، تاریخ و جغرافیا و افسانه های ایرلند، مناسک مسیحیت، انواع گوناگون سبک های ادبی، سیلان خودآگاهی و تک گوئی درونی، اشارات ادبی و فلسفی و حتی علمی، پاره هایی از زندگی جویس و خانواده ی جویس، زندگی روزمره ی دابلینی ها، تکه هایی از ترانه ها و اپراهایی که خواندن آنها رواج داشته (در اولیس به چند اپرا و ۳۰۴ ترانه و تصنیف و سرود و۵۲ شعر کودکانه و آواز به اصطلاح کوچه باغی اشاره شده است) و اشاره به بیش از هزار شخصیت که هر کدام نمونه ای از صاحبان مشاغل و حرفه های گوناگون هستند، پراکنده و پنهان شده است.
در این میان چگونه می توان از داستان اولیس سر درآورد؟ این داستان در واقع همان قصه ی ساده ای است که از هر زبان که می شنوم نامکرر است. سه شخصیت اصلی هم بیشتر ندارد: استیون ددالوس، لئوپولد بلوم و زنش مالی بلوم. اما بیرون کشیدن این قصه ی ساده از دل متن کتاب به کوششی طاقت فرسا نیاز دارد که حتی مشتاق ترین و کنجکاوترین خواننده را مأیوس می کند.
بنابراین، تنها راه برای کسانی که فقط داستان و رمان می خواهند، آن است که عصاره ی داستانیِ هر بخش را به زبان راحت و ساده و بدون اشارات و تلمیحات و بازی های زبانی بخوانند. این کتاب همان عصاره ی داستانی است.