نویسنده نخستین انسانی است که نقشه ی این جهان را می کشد و به تک تک اشیاء طبیعی در آن نامی می دهد. آن میوه های حبه ای خوردنی اند. آن موجود خال خالی را که از برابر من فرار کرد می توان رام کرد. اسم دریاچه ی میان آن درختان دریاچه اُپال خواهد بود. آن مِه کوه است، و آن کوه باید فتح شود. استاد هنرمند از شیبی بی کوره راه بالا می رود، و در آن بالا، بر ستیغی بادگیر، می پندارید چه کسی را می بیند؟ خواننده ی از نفس افتاده و خوشحال را، و آنجا بدون مقدمه یکدیگر را در آغوش می کشند و اگر کتاب جاودانه باقی بماند، آن ها هم جاودانه با هم پیوند خواهند داشت.
شگفتا که این درسگفتارها مقابلمان اند. و هنوز از آنها عطر کلاس درس به مشام می رسد کار با این گروه پیوند بسیار خجسته ی چشمه ی صدای من و باغ گوش های شما بوده است. برخی گشاده، بقیه بسته، بسیاری بس پذیرا، چندتایی صرفاً تزئینی، اما همگی انسانی و آسمانی. در این درسگفتارها تکه های طولانی از آثار را برایمان می خوانَد باید لهجه، لذت غرّان و مسری، قدرت تئاتری این سخنران را تخیل کنیم که از سنّت روسی اجرای شفاهی مطنطن هم بهره داشت. در جاهای دیگر، زیر و بم صدا، چشمک زدن ها، پوزخند زدن ها، هجوم های هیجان در نثر حضور دارند، نثر گفتاریِ سیالی که بدون تلاشی مشهود، درخشان است و مستعد آنکه به استعاره و جناس بلغزد.
درسگفتارهایی که چنین هشیارانه خود را معرفی می کنند، و تعصب ها و صغری و کبری هایشان را ابداً پنهان نمی کنند، به معرفی بیشتر نیاز ندارند. دهه ی پنجاه، با تأکیدی که بر فضای خصوصی می شد، با نگاه تحقیر آمیزش به مسائل عمومی، حس هنرمند منزوی و رها از تعهد، و ایمان نقدنویی اش به اینکه تمامی اطلاعات ضروری در خود اثر جای گرفته است، صحنه ی مساعدتری برای عرضه ی ایده های نابوکف بود تا دهه های بعدی. اما در هر دهه ای که باشد، رویکرد نابوکف به لحاظ گسستی که میان واقعیت و هنر قائل است رادیکال جلوه می کند. حقیقت این است که رمان های بزرگ قصه های پریان بزرگ اند، و رمان های این مجموعه قصه های پریانی درخشان هستند ادبیات آن روزی زاده شد که پسرکی که فریاد می زد گرگ گرگ، آمد و گرگی پشت سرش نبود.
جان آپدایک