در بینوایان قضا و قدر آن چیزی نیست که از نامش بر می آید، یک تصادف، امری پیش بینی نشده و استثنایی، گسست وضعیت عادی، بلکه پدیده ای است دائمی، که مدام در زندگی بر سوناژها مداخله می کند، آن را شکا می بخشد و به سمت نیک بختی یا محنت سوق می دهد. راوی از زمینه چینی های مرموز قضا و قدر که به کرات رخ می دهند سخن می گوید.
برخوردهای تصادفی، همزمانی خارق العاده ی رویدادها، الهام ها و پیش بینی های ماورای طبیعی، غریزه ای که، با تسلط بر عقل یا نفوذ در آن، انسان ها را به سمت نیکی با شر می راند و علاوه بر آن، گرایشی فطری که جامعه را به سوی پیشرفت و انسان را به سوی تقوا رهنمون می شود، خصوصیات اصلی این عالم اند. در این جهان، جبر گرایی ساده انگارانه پاورقی های رمانتیک، به نحوی غریب، با مقوله ی غامض برآمده از برهان دو وجهی ابدی قضا و قدر و ضرورت یا به بیان دیگر، مسئولیت بشری در قیاس با تقدیر فردی، هم زیستی دارد.
از متن کتاب
در رساله ی وسوسه ی ناممکن، ماریو بارگاس یوسا، با ژرف بینی نقادانه و خلاق خویش، سراغ بینوایان، شاهکار جاویدان ویکتور هوگو رفته و نکته هایی ناگفته را درباره ی این رمان سترگ آشکار کرده. کسانی که رساله ی عیش مدام درباره مادام بوواری را پسندیدند، از این اثر نیز به همان اندازه لذت می برند و می آموزند.