سورژ شالاندن، نویسنده ی فرانسوی متولد 1952، پس از سه و چهار سال همکاری با لیبراسیون، روزنامه ی مشهور پاریسی، در حال حاضر عضو هیئت تحریریه ی کانارآنشنه، دیگر روزنامه ی مشهور پاریسی، است. گزارش های او درباره ی ایرلند شمالی و محاکمه ی کلوس باربی، جنایت کار جنگی فرانسوی، جایزه ی آلبر لوندر را که مشابه جایزه ی پولیتزر است نصیب او کرد. وی چندین رمان دارد که از بین آن ها رمان درباره ی یک قول برنده ی جایزه ی مدیسی، سومین جایزه ی معتبر ادبی فرانسه، شده است. "... پدرم به هنگام خاک سپاری اش، از هشت سال پیش مرده بود. حادثه ی لوکاس او را به کلی پریشان و بعد ضعیف کرده، سپس کشته بود. می گفت سرطانِ اندوه دارد. در بیمارستان بستری شده بود. از آن جا بیرون آمده بود. دیگر نمی خواست بلوزهای سفید را ببیند، آن بویِ سکوت را احساس کند، مایل نبود هیچ چیزی در دهان، هیچ چیزی در کپل ها، هیچ چیزی در رگ هایش وارد کنند. ناخوش نبود، چیز دیگری بود: خسته بود. خسته از ما، خسته از گذشته ی خود، خسته از زندگی. در آوریل 1975 به خانه برگشت، بعد خوابید...".