شاهنامه ی فردوسی توسی، هم چون هر شاهکار هنری دیگر، در گوهر آفرینش خویش وام دارِ مایه های هنری، ذوقی و اندیشگی است؛ هر اثر هنری برای دست یابی به جاودانگی نیازمند نمودِ آمیختارانه ی جوشش های هنرمندانه و نیز انگیزه های اندیشگی است. برآیند این دو ویژگی است که پایداری و ماندگاری را برای کوششی هنری به ارمغان می آورد. جست وجو برای شناخت و دریافت ویژگی های برشمرده در زمینه ی موسیقی شاهنامه، آغازگرِ این پژوهش بوده است. پژوهش را با خواندن همه ی شاهنامه آغاز کرده ایم و پس از آن 858 بیت را برای بررسی موسیقی شاهنامه برگزیده ایم؛ سپس با آبشخوریابی و کتاب شناسی ای که این پژوهش را یاری گر بوده است به ژرف نگری بیش تر برای پردازش و چگونگیِ نگارش برآمدیم: در فصل یکم از پیوند دیرینه ی موسیقی و شعر، و ادب و موسیقی یاد کرده ایم. در فصل دوم از پیشینه ی موسیقی تا فردوسی سخن رانده ایم. با جداسازی آواهای موسیقایی از ناموسیقایی در فصل سوم، همه ی آواهایی را که در شاهنامه شنیده می شود، برشمرده ایم؛ کار را در بخش های دیگر این گونه پی گرفته ایم: با شناسایی گونه های موسیقیِ سازی، با رده بندی سازها به بررسی و گزارش جداگانه ی تک تک سازها پرداخته ایم. بر بنیاد سازشناسی شاهنامه، سه گونه ی موسیقی رزمی و بزمی و موسیقیِ شکار را بازشناخته ایم که در سرآغاز هر بخش از گزارش سازها، ویژگی های هریک از گونه ها را بازگفته ایم. موسیقی آوازی شاهنامه هم به همین شیوه گونه بندی شده. در فرجام نیز به داوری درباره ی موسیقی شاهنامه پرداخته ایم.