سبد خرید شما خالی است.
آرش که همراه با خانواده اش به پارک رفته، در تاریکی شب وارد کاخ متروک هشت بهشت می شود و به اتاقی عجیب راه پیدا می کند. در اتاق دختری به نام تهمینه ادعا می کند که قرار است همان شب شاه سلیمان به کاخ بیاید و به فرمانش پدرش را، که یکی از سرداران شاه است، سر بزنند.
آرش کم کم می فهمد که پا به سه قرن پیش و عصر صفوی گذاشته است و چاره ای ندارد جز آن که به اتفاق تهمینه، سردار را از چنگ سربازان شاه نجات بدهند.