مجموعه داستان تحسین شده ی بهناز علی پور گسکری که برای او جوایز یلدا، پکا، پروین اعتصامی و مهرگان ادب را به همراه داشت و نامزدی در بخش نهایی جایزه ی هوشنگ گلشیری مشتمل بر 9 داستان است با مضامین عمدتا اجتماعی که نگاه زنانه ی نویسنده در آن ها به شدت بارز است. خود داستان بگذریم در قالب نامه ای روایت می شود که مدیر مدرسه ای از یک آموزگار منفصل از خدمت دریافت کرده است.
آن جوش لعنتى مثل مگس، سمج، نشست روى گوش راستت. یعنى نشست روى زندگى ما و لابد دست هایش را به هم مالیده بود براى لقمه ی لذیذى که پیدا کرده بود. فریان! همان موقع که چشم باز کردم و دیدم هر بار یک جاى تنت را مى برند، زندگى ام بود که تاراج مى شد. دلم نمى خواست بشنوم آن طور با تحملى که از دردت گذشته بود، بگویى: گوشم را مثل سگ بریدند. اما من دم به دندان گرفته بودم و مى جویدم. وقت هایى که از بیمارستان مى آوردمت و به اتاقت راهم نمى دادى کسى به فکر من بود؟ بعد روزنامه را جلو صورتت مى بردى تا ببینم چه جور دماغ و پلک هایت ناسور مى شوند. نمى شد که تا همیشه خودت را قایم کنى. در اتاق را که باز مى کرد، پوست هاى تن مرد بلند مى شدند و دوباره آرام روى قالیچه و پتو مى نشستند. عین مار پوست مى انداختى. ذله مى شدم بس که جارو مى کشیدم کتاب مجموعه ی نه داستان است و جایزه ی کتاب سال پکا را به طور مشترک با اثر دیگری دریافت کرده است.