نتیجه ی پژوهش های من درباره ی تسلط درونی بر مکانیسم آفرینش در این کتاب آمده است. این پژوهش ها، سال ها پیش در روسیه آغاز شد. من شانزده سال با آن تئاتر همکاری داشتم و آموزه های استانیسلاوسکی، نمیرویچ دانچنکو، واختانگوف و سولرژیتسکی را دنبال کردم.
میخائیل چخوف، در کتاب دو جلدی «بازیگری»، نتایج چندین سال تلاش و تجربه خود را در زمینه بازیگری برای دنیای نمایش منتشر کرده است. این اثر، به عنوان یک پاسخ منحصر به فرد به سیستم بازیگری استانیسلاوسکی ظهور پیدا کرده و یک نگاه تازه به فرایند بازیگری ارائه میدهد. در حالی که استانیسلاوسکی به دنبال ارتباط عاطفی بازیگر با نقش خود بود، چخوف توجه خود را به توسعه تخیل و خلاقیت بازیگر متمرکز کرده است.
چخوف باور داشت که سیستم استانیسلاوسکی، با وجود نقاط قوت خاص خود، ممکن است در مواردی مانع از جریان آزاد خلاقیت بازیگر شود. او معتقد بود که این سیستم ممکن است بازیها را بیروح و یکنواخت نشان دهد. بر خلاف آن، روش چخوف با تأکید بر تخیل بازیگر، او را تشویق میکند تا به درون خود برود و از عمق ناخودآگاه خود پاسخها و احساسات را استخراج کند. این فرایند به بازیگر امکان میدهد تا با یک بینش عمیقتر نسبت به نقش خود، آن را با طراوت و جان به تصویر بکشد.
مزیت دیگر روش چخوف این است که بازیگر، قبل از اینکه با متن و کلمات مواجه شود، فرصت آزمایش و بداههپردازی با بدن خود را پیدا میکند. این شیوه از بازیگری به نظر میرسد که حرکات و واکنشها را به شکلی طبیعیتر و زندهتر جلوه میدهد.
همچنین، چخوف، هر چند در روش خود به دنبال یک شیوه جدید است، اما از آثار استانیسلاوسکی نیز بهره برداری میکند و انتظار دارد که خوانندگان و هنرمندانی که به روش او پی میبرند، با مفاهیم استانیسلاوسکی نیز آشنا باشند. این نشان دهنده احترام و تقدیر چخوف از استانیسلاوسکی و همزمان تلاش او برای ارائه یک فهم جدید از بازیگری است.
کتاب «بازیگری» از میخائیل چخوف، نه تنها برای بازیگران بلکه برای هر کسی که به دنیای نمایش و فرهنگ علاقهمند است، میتواند مرجعی ارزشمند باشد.